توضیح از علی رضا اردبیلی: هنوز گرد و خاک جنگ آزادیبخش آذربایجان برای آزادسازی اراضی خود از اشغال ارتش ارمنستان نخوابیده است. اما از همان روز پایان جنگ، بسیاری حرفهای سنجیده و پیشنهادهای مثبت برای برقراری صلحی پایدار و شروعی دوباره برای ساختن یک منطقه آرام برای ساکنین خودش مطرح میشود. در طرف ارمنی، پیشنهادهای متعددی از سوی افرادی با فهم و شعور برای ساختن فردایی بدون جنگ و توسعه طلبی و به دور از توهم و نقشههای مالیخولیایی "ارمنستان بزرگ" مطرح است. کارن شاه نظراوف Karen Shakhnazarov (متولد 1952، کراسنودار) رئیس مؤسسه "موسفیلم" (هالیوود روسیه) و معتبرترین شخصیت هنری ارمنی تبار روسیه یا روبن واردانیان Ruben Vardanyan (متولد 1968، ایروان) از معروفترین سرمایهداران ارمنی تبار روسیه و بسیاری دیگر از اهل فکر و سیاست از میان مردم ارمنی، طرحهای مثبت و انسانی برای رفتن به جلو، طرح کردهاند. بسیاری از این طرحها در صورت جلب نظر اکثریت مردم ارمنستان، میتوانند موجی مثبت در منطقه راه بیندازند و با نشان دادن مزایای همکاریهای اقتصادی در منطقه، بمرور به اصلاح افکار عمومی برانگیخته ناسیونالیسم افراطی ارمنی کمک کنند. اما بدبختی مردم ارمنستان آنجاست که صداهای عقلانیت در این جامعه، مخاطب زیادی را جلب نمیکند و در جامعه ارمنستان، کسانی صاحب حزب و دفتر و دستک سازمانی و ارگانهای پرنفوذ سیاسی و لوبیگری در داخل و خارج ارمنستان هستند که پیشنهاد ساختن بمب اتمی برای گسترش مرزهای کشوری ارمنستان را به راحتی تقاضای تأسیس یک انجمن خیریه مطرح میکنند.
سعید حجاریان در یادداشت زیر نیز، سردمداران جناح حاکم رژیم جمهوری اسلام ایران را به قرائت درست و عقلانی از سخنان رئیس جمهور ترکیه فرامیخواند و با ایراد گرفتن بجا از تفسیر سیاسی و پراعوجاج محمد جواد ظریف از یک بیت شعر فولکلوریک، وی را به توجه به پیام اصلی سخنان پریزیدنت رجب طیب اردوغان مبنی بر تشکیل اتحادیه منطقهای 6 کشور (آذربایجان، ارمنستان، ایران، ترکیه، روسیه و گرجستان) فرامیخواند.
متأسفانه مثل ارمنستان، در ایران نیز، جایی برای تجزیه وتحلیل از اوضاع منطقه و جهان، یافتن موقعیت درست خود و تشخیص منافع ملی خود در این منظره نیست. در ایران رسم بر این است که اهل سیاست چنان در توهم "تمدن بزرگ" و "نابودی اسرائیل" "جامعه بیطبقه توحیدی" غرق شوند که بی خیال هرگونه منافع کوتاه مدت و درازمدت کشور بشوند. هم در ایران و هم در ارمنستان در کنار عقلا و انسانهای بیشماری که نفعی در جنگ و ستیز با همسایه و دنیا ندارند، بسیارند و نیرومندند کسانی که جنگ برایشان نعمت است.
آقای سعید حجاریان در مقاله زیر، متعرض به کجخوانی و کجفهمی آقای محمد جواد ظریف از یک سخنرانی بسیار حساب شده و متین رهبر یک کشور همسایه است که الحق و الانصاف در کمک به ایران برای تاب آوردن در قبال سختترین تحریمهای ممکن، سنگ تمام گذاشته است و هزینه این حمایت را هم با رسوایی در دادگاههای ایالات آمریکا، نقدا و اعتبارا پرداخت کرده است. دامنه حمایت امت همیشه در صحنه وطنی مقیم داخل و خارج از کشور، از خوانش بیخردانه محمد جواد ظریف از یک سخنرانی خردمندانه، هنوز هم قطع نشده است. البته جای شکرش باقی است که هنوز کسی نردبان و کوکتل مولوتف به دست در پای دیوار سفارت ترکیه ظاهر نشده است.
متأسفانه از همین حالا میتوان حدس زد که بازهم رهبران جمهوری اسلامی ایران، بخواهند بیخردی اولی خودشان را با سریالی ادامهدار از ندانمکاریهای فاجعهبار بعدی، تکمیل کنند. بسیاری از بزرگترین پروژههای موفق تاریخ مثل تشکیل سازمان صلیب سرخ جهانی، تشکیل سازمان عفو بین الملل یا تأسیس "بازار مشترک" (سلف اتحادیه اروپا) نتیجه ابتکاراتی هستند که دربدو طرحشان، موفقیت امروزی آنها، در مخیله خوشبینترین آدمها هم نمیتوانست بگنجد. حال که پیشنهاد جان دادن به یک پروژه همکاری میان 6 کشور مثل تخم مرغی طلایی در طبقی بر دست قاصدی خوش سخن حقله بر در ایران میکوبد، اصولا هیچ ذهن سالمی نباید متوجه دادن نسبت خلاف به یک بیت شعر فولکلوریک میشد. حتی اگر به ضرص قاطع، قاری آن شعر نیتی غیردوستانه در پس این بیت در دل خود داشت، رهبر اداره سیاست خارجی کشور، میتوانست فعلا نگران تأمین معیشت 85 ملیون مردم ایران بوده و در حالت گرفتاری در دریایی از بحران و امواجی بیپایان از تحریمها و دشمنیها با همه، ساحل نجات موجود در یک پیمان همکاری چند جانبه منطقهای را بچسبد و تصویه حساب با بدجنسی اردوغان در شعرخوانی و انتخاب شعر را به فرصتی دیگر واگذارد. عقل سلیم هر انسان برخوردار از هوش متوسط هم چیزی جز این رویکرد مثبت را تجویز نخواهد کرد. اما چاره چیست که رژیم جمهوری اسلامی ایران در عمر 42 ساله خودش، میانهای با عقل و عقلانیت نداشته و ندارد. در ارمنستان گرسنه و درمانده و بیآینده نیز، فکر ساختن بمب اتمی برای کسترش مرزهای این کشور فلک زده، طرفدارانش زیاد و شمار طرفداران پروژه صلح و همکاری در منطقه، ناچیز است. در ایران اسلامی نیز از میان موافقین و مخالفین رژیم، اعتقاد به تحفه بودن ایران و لزوم احیای "مجد و عظمت" وهمی این کشور در گذشته طرفداران بیشمار دارد و از نظر آنها، قرائت یک بیت شعر فولکلوریک آذربایجانی از سوی پریزیدنت اردوغان، چنان مسئله ناموسی است که بخاطر باید کشت و کشته شد و هرگز کوتاه نیامد. پیشنهاد یک پروژه صلح و همکاری منطقهای (ابتدائا) میان 6 کشور، در مقایسه با مسئله ناموسی و ملی مذکور، هیچ نیست! یک نکته تکمیلی در پایان این توضیح: سایت "مشق نو" که مقاله زیر از سعید حجاریان و مقاله «ترکهای سفید، فارسهای سفید» به قلم نادر صدیقی را منتشر کرده بود، فعلا (شاید هم الیالابد!) مسدود شده است. (پایان توضیح)
سعید حجاریان: پیشنهاد اردوغان را جدی بگیریم!
چندی پیش بهمناسبت پیروزی ارتش آذربایجان در قرهباغ، آقای اردوغان در باکو حاضر شد و از رژه لشکرها سان دید و در آنجا، شعری به زبان ترکی خواند. آن شعر در ایران جنجالی به پا کرد و ذیل آن، تحلیلهایی درباره قصد و نیت واقعی وی ارائه شد؛ از تأکید بر «عثمانیگری» -که من آن را تحلیلی هیجانی و صرفاً ژورنالیستی میدانم تا مواردی که به واکاوی دقیق آنچه از سوی آقای اردوغان گفته شده بود، پرداختند. (نمونهای از تحلیلهای موشکافانه در اینباره را در مقاله «ترکهای سفید، فارسهای سفید» به قلم نادر صدیقی اینجا بخوانید) به هر ترتیب، در میان هیاهوی پدید آمده حول آن شعر، پیشنهاد رئیسجمهور ترکیه درباره ائتلاف میان کشورهای منطقه به فراموشی سپرده شد. در حالی که باید این پیشنهاد را با اِعمال تغییراتی به فال نیک گرفت.
چنانکه میدانیم مدتهاست جنگ میان گلوبالیستها و انزواجویان در سطح جهان بالا گرفته است. گلوبالیستها معتقدند جهان واحدی یکپارچه است و گریزی از ادغام در سرمایه جهانی و شرکت در تقسیم کار بینالمللی وجود ندارد و هر کشور باید بهواسطه مزیت نسبیاش در جهان ادغام شود. تحلیل جهان بهمثابه سیستمی یکپارچه در آراء افرادی از جمله فرناند برودل و امانوئل والرشتاین قابل ردگیری است که معتقدند هیچ کشوری قادر نیست نیازهایش را بهتنهایی تأمین کند بنابراین باید به سیستم جهانی متصل شود.
در مقابل این تفکر، انزواجویان معتقد به انفصال از این جهان هستند و بر این باورند که باید همهچیز را از داخل مرزهای خودمان تأمین و صرفاً به سرمایه ملی کشور تکیه کرد و بر این اساس است که نیاز به تبادل و تعامل را به صفر کاهش میدهند. ریشه این اندیشه و مشتقات آن به «اقتصاد معیشتی» بازمیگردد؛ راهی که بعدها از سوی فیزیوکراتها دنبال شد و ردپای آن بهصورت رتوریک در ایران امروز مشاهده میشود. این راه حل در زمان وجود امپراتوریها کمابیش ممکن بود اما با تأسیس ملت-دولتها بهشدت با مشکل مواجه شد. با این حال، اکنون که آمریکا به وسعت یک امپراتوریست و تقریبا میتواند همه مایحتاج خود را از درون سرزمیناش تأمین کند، میل به انزواگرایی میکند؛ مقولهای که در آراء و عملکرد دونالد ترامپ قابل مشاهده بوده است.
حال باید پرسید راه توسعه کشورهایی از جمله ایران چیست؟ ایران از یکسو قادر نیست به انزواجویی میل کند زیرا اولاً اقتصاد کشور مبتنی بر صادرات نفت است و ثانیاً بهلحاظ تکنولوژیک نیازمند همکاری با کشورهای چندملیتی است تا در موضوعاتی از جمله توسعه نفتی، گازی و دیگر موارد صنعتی و همچنین تأمین مواد اولیه از بار کاستیهای تکنولوژیکاش بکاهد. از سوی دیگر نمیتواند گلوبالیست شود چرا که اولاً نظم حقوقی و پیمانهای بینالمللی نزد کشور ما پذیرفته نیست. ثانیاً به دلیل تأثیرگذاری الگوی گلوبالیسم بر مقولاتی از جمله حذف تعرفهها، صنعت و اقتصاد داخلی با بحران مواجه میشود و حتی، نیروی ماهر از کشور خارج میشود. از آن گذشته، ذیل منطق گلوبالیسم تقاضاهایی مبنی بر همکاریهای امنیتی مطرح میشود که لزوماً نزد کشور ما پذیرفته نیست.
در چنین وضعیتی ایران ابتدا باید وارد پیمانهای منطقهای با کشورهایی در تراز خود و با بیشترین مشابهت شود. از پیوند و سازمانیافتگی این کشورها بهتدریج بلوک اقتصادی پدید میآید و بعد از مدتی، این بلوک به جهان متصل و نهایتاً در الگوی گلوبالیسم هضم میشود. چنانچه توجه کنیم، میبینیم در اتحادیهها، پیمانها و سازمانهایی از جمله «آسهآن»، «اتحادیه اروپا»، «سازمان همکاری شانگهای»، «نفتا» و امثالهم میل به تأسیس بازار مشترک وجود داشته است. در این بازارهای مشترک، سود و ضرر کشورها سرشکن میشود و آنها بهصورت پلکانی به سوی توسعه میروند. (برخلاف منطق گلوبالیسم که به نفع کشورهای قوی و توسعهیافته است.) البته، ورود به این قبیل بلوکها مانع از همکاری مستقل با کشورهای غیرعضو نیست. مثلاً ایران میتواند وارد پیمان اقتصادی منطقهای شود، و همزمان پروسه فروش نفت به چین و هند و کرهجنوبی را دنبال کند.
گستردگی بلوک مورد نظر میتواند حوزه تمدنی ایران را دربگیرد و کشورهایی از جمله عراق، ترکیه، ارمنستان، ترکیه، افغانستان، پاکستان و آذربایجان را گردهم آورد. این کشورها میتوانند بازار مشترک بسازند و با مدیریت تعرفه و باقی پارامترهای اقتصادی مسیر ثبات و توسعه اقتصادی را تمهید کنند و هر یک با توجه به توانشان مواردی از جمله پزشکی، نفت و گاز، نخبگان و نیروی کار و تکنولوژی را پوشش دهند.
موضوع این یادداشت لزوماً تأمین امنیت و ایجاد پیمان امنیتی نیست اما بلوک مورد نظر –که بر پایه مرز مشترک یا همسایگی است- در اولین گامها، صلح و ثبات و امنیت مشترک را نیز بهدنبال آورد و تهدیدهای منطقهای را کاهش میدهد. در واقع، براساس پیشنهاد آقای اردوغان میتوان از الگوی «اتحادیه اروپا» سرمشق گرفت و آن را بومی کرد و ضمن کاهش تنشهای منطقهای و همکاریهای اقتصادی، بهتدریج از قطبیت و پیمانهای دوجانبه فاصله گرفت.
تاریخ انتشار: یکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۹