یکی از مسائل بغرنج در ایران، مئسلۀ وجود داشتن یا وجود نداشتن قومی با نام و عنوان قوم فارس است. زمانی که از وجود قومگرایی فارسی و حاکمیت انحصاری آن برعرصههای سیاسی، فرهنگی و حتی اقتصادی در ایران بحث شده و نسبت به آن اعتراض میشود، کسانی که از وضعیت موجود منتفع میشوند، از بیخ و بن وجود قومی به نام فارس را منکر شده، چنین استدلال میکنند که وقتی قومی به نام فارس وجود وجود ندارد، چگونه میتوان پذیرفت که قومگرایی فارسی وجود دارد و حاکم است؟
این استدلال در واقع یک مغالطه بر اساس خلط مبحث و یکسانانگاری مبتنی بر ازلینگری تاریخی است. بخش خلط مبحث و سفسطۀ آن، تاکتیکیاست برای ایجاد پیچیدگی تصنعی با هدف انکار واقعیت موجود و ایجاد سردرگمی بیپایان در جامعه، بخش یکسانانگاری زمانی بر اساس ازلینگری نیز یک نقص معرفتی در موضوعات جامعه، زمان و تاریخ است. در سایۀ این نقص چنان فهم میشود که جامعه و تاریخ کمیّتهای فاقد کیفیت متغیر و ایستا هستند. واحدهای اجتماعیِ انسانی از جمله «اقوام» نیز واحدهایی ازلی و ابدی که اگر در گذشتههای دور وجود نداشتهاند، امروز نیز وجود ندارند و در آینده نیز وجود نخواهند داشت. اما نه تاریخ کمیّتی ایستا و فاقد کیفیت متغیر است و نه واحدهای اجتماعیِ انسانی واحدهایی ازلی، ابدی و لایتغیر. اقوام همانند سایر واحدهای اجتماعیِ انسانی در طول زمان و بر بستری جغرافیایی ظهور میکنند. ظهور، وجود و عدم آنها، هر سه محتمل و ممکن است. بنابراین گزارههای زیر همه ممکنهای منطقی هستند.
در گذشته فلان قوم وجود داشته است اما امروز وجود ندارد. در حال حاضر فلان قوم وجود دارد که در گذشته وجود نداشته است. در حال حاضر فلان قوم وجود دارد اما ممکن است در آینده وجود نداشته باشد. در حال حاضر فلان قوم وجود دارد که در گذشته نیز وجود داشته است. در حال حاضر فلان قوم وجود دارد که در گذشته وجود داشته و احتمالاً در آینده نیز وجود خواهد داشت.
بر اساس همین استدلال منطقی، در پهنه جغرافیایی ایران، برخی واحدهای اجتماعیِ انسانی (طایفه، ایل، قوم، روستا، شهر) در گذشته و جود داشتهاند که امروز وجود ندارند؛ مانند ایلها و طوایفی که فروپاشیدند. برخی واحدهای اجتماعیِ انسانی در حال حاضر وجود دارند که در گذشته وجود نداشتهاند؛ مانند قوم فارس. برخی واحدهای اجتماعیِ انسانی در حال حاضر وجود دارند اما وجود آنها در معرض فروپاشی است و ممکن است در آینده وجود نداشته باشند؛ مانند تاتها. برخی واحدهای اجتماعی انسانی در گذشته وجود داشتهاند و در حال حاضر نیز وجود دارند؛ مانند اقوام تُرک و عرب. برخی واحدهای اجتماعیِ انسانی در گذشته وجود داشته، در حال حاضر وجود دارند و به نظر میرسد در آینده نیز وجود خواهند داشت؛ مانند اقوام تُرک و عرب.
در عین حال همۀ این واحدهای اجتماعیِ انسانی که نه پدیدههایی ازلی- ابدی بلکه مستحدث، ممکنالوجود و ممکنالعدم هستند، نه پدیدههایی کاملاً ثابت در طول زمان بلکه در حال تحول و تطور دائمیاند. انکار آگاهانۀ این اصول اولیۀ جامعه و تاریخ، چیزی نیست جز شیادی و انکار ناآگاهانۀ آن نیز چیزی نیست جز جهل و نادانی. در هر صورت نتیجه یکیاست؛ ایجاد اغتشاش در فهم و افکار عمومی، مقابله با راه حلهای اصولی حل مسائل جامعه و هُل دادن آن به سوی پرتگاه درگیریها و نزاعهای جمعی.
بخش اول استدلال منکرین وجود قوم فارس در گذشته و تاریخ ایران صحیح است اما بخش دوم آن فاسد. اگر در تاریخ و زمانهای گذشته قومی به نام فارس وجود نداشته، بدین معنا نیست که امروز وجود ندارد. قومی به نام فارس در گذشته و تاریخ ایران وجود نداشته اما در دوران جدید پدید آمده (به هر دلیل و ابزار، بحث دیگری است) و در حال حاضر نیز وجود دارد. این قوم حاصل استحاله و آسیمیلاسیون اتنیکهای مختلف است. هستۀ اولیۀ این قوم در دورۀ قاجار و میان یک قشر فراقومی ویژه (میرزا بنویسها، دیوانیان، سوادداران) به وجود آمده و بهتدریج به سوادداران از تمامی اقوام و اتنیکها تعمیم یافته است. پس از عمومی شدن سواد نیز اولین گروههای اتنیکی فارس شده، اتنیکهای گمنام و ناشناس ساکن در نواحی مرکزی ایران بودهاند که علاوه بر داشتن جمعیت اندک و محروم بودن از قدرت نظامی و سیاسی، زبان آنها در مقایسه با زبان فارسی بسیار ضعیف و ناکارآمد بوده است.
بالعکس؛ بیشترین مقاومت در برابر فارسیزاسیون یا فارس شدن، از سوی اتنیکهایی صورت گرفته و میگیرد که علاوه بر داشتن جمعیت زیاد و قدرت نظامی و سیاسی در گذشته، زبان قدرتمند و فراگیر دارند (مانند تُرکها و عربها).