Tribun Logo

رژیم اسدِ سوریه؛ نظام مطلوب سلطنت‌طلبان در ایران

کانون دموکراسی و توسعه آذربایجان (اوجاق)

رژیم بشار اسد در عرض تنها یک هفته سقوط کرد و امید فعالینی که در نقاط مختلف دنیا علیه ظلم و دیکتاتوری مبارزه می‌کنند، قوت گرفت. مخصوصا برای فعالین ایرانی عمق این امید صد چندان بود. چرا که رژیم اسد مهم‌ترین متحد جمهوری اسلامی ایران بود و سرنگونی او تاثیرغیرقابل انکاری در تضعیف رژیم ایران خواهد داشت.

در کنار آن، این اتفاق تاریخی تاثیر مهم دیگری نیز بر افکار عمومی در ایران دارد. رژیم اسد با اینکه متحد جمهوری اسلامی بود ولی به جهت شکل و ماهیت، بیشتر شبیه رژیم سلطنتی پهلوی بود؛ هم سلطنت محمدرضا پهلوی که با وضعیت مشابه سرنگون شد و هم گزینه مورد نظر سلطنت طلبان بجای جمهوری اسلامی در آینده.

سال‌هاست که سلطنت طلبان و حامیانشان، با هزینه‌ی میلیونها دلار در تلویزیون‌هایی چون «من‌وتو» و «ایران اینترنشنال»، برای تطهیر رژیم سرنگون شده‌ی پهلوی و جاسازی رضا پهلوی در قالب رهبر اوپوزسیون تلاش می‌کنند. این رسانه‌ها با تصاویر و خاطرات گزینشی با چاشنی «چی بودیم، چی شدیم»، تولید مستندها و مصاحبه‌های جهتدار به همراه سایبری‌ها و عربده‌کش‌های مجازی و واقعی، به دنبال فراموشی دوران خفقان شاه سابق و شست وشوی مغزی نسل‌های جوان‌تر برای قبولاندن سلطنت پسرش بوده‌اند.

همه این فعالیتها با هدف ایجاد یک خاطره جمعی نوستالژیک و روتوش شده از دوران پهلوی همچون یک "تصویر تاریخ موازی" با واقعیت آن دوران است. در این تصویر ایجادی، خاندان پهلوی با محجبه نبودن تعداد اندکی از زنان برجسته می‌شود تا براحتی از عهده نبرد با عبا و عمامه و حجاب رهبران فعلی برآید. گویی دنیا در خط فاصل حجاب و بی‌حجابی تقسیم شده و طرف بی‌حجاب شامل چند خانم بی‌حجاب در طرف درست این خط فاصل حق و باطل قرار می‌گیرند. انتقال مرز حق و ناحق به حجاب و بی‌حجابی بجای در نظر گرفتن معیارهایی چون دموکراسی، توسعه، حقوق بشر، عدالت جنسیتی و حقوق اقلیت‌ها، از سوی سلطنت‌طلبان قابل فهم است. چون تنها در چنین مقایسه سطحی بر اساس حجاب است که تجربه حکومت پهلوی قابل دفاع می‌شود.

اما اکنون با اتفاقات سوریه، مردمی که هدف این پروپاگاندا بود‌ند با واقعیت مشابهی بنام اسد و جنایاتش مواجه شده‌اند که افکارعمومی ایرانی  را به مقایسه وا میدارد. سیاست تبلیغاتی سلطنت‌طلبان اینگونه بوده است که از یک طرف بر آزادی‌های غیر مذهبی همچون آزادی نوشیدنیهای الکلی، آزادی حجاب و رقص و روابط آزاد دختر و پسر،  که جمهوری اسلامی با آن‌ها سر جنگ دارد تاکید دارند و از طرف دیگر با توجیه باستانگرایانه وناسیونالیستی سلطنت، در صدد ایجاد دوگانه خامنه‌ای- رضا پهلوی هستند. حال با ‌آشکار شدن بیش از پیش جنایات رژیم اسد که اتفاقا شبیه بهشت موعود سلطنت‌طلبان است، دقت افکارعمومی بیشتر به شباهتهای اسد و پهلوی جلب شده است.

اگر با تبلیغات گوسفندانگارانه سلنت‌طلبان و با عینک «من‌وتو» به بشار اسد نگاه کنیم، بشار، با عینک آفتابی‌اش خوشتیپ‌ترین رهبر منطقه، تحصیلکرده‌ی خارج، پزشک متخصص که سوگند بقراط خورده، با همسری بدون حجاب اجباری و خانواده‌ای دوست داشتنی به مراتب سرتر از رضا پهلویست. در سربودن او همین بس که در زندگی خود بجای مفت خوری، لاقل حرفه و مسلکی برای خود دست وپا کرده که بتواند کسب درآمد کند و پول-تو-جیبی از مادرش نگیرد.

علاوه بر ویژگی‌های فردی، به لحاظ ساختاری نیز رژیم اسد، هرچند بر روی کاغذ ساختار ریاست جمهوری داشت ولی مانند سلطنت،عملا نظام موروثی برقرار بود. سکولار و‌غیر مذهبی نیز بود و زنان را محدود نمی‌کرد. ناسیونالیسم عربی، ایدئولوژی حاکم بود که ورود به «دروازه تمدن بزرگ» را وعده داده بود و با نقض حقوق اقلیت‌ها «تمامیت ارضی» را حفظ می‌کرد. تکیه کلامش این بود که «غرب» نمی‌خواهد سوریه پیشرفت کند. سیستم اطلاعاتیش دقیقا مثل ساواک بی‌رحمانه عمل می‌کرد. هرچند اسمش «مخابرات» بود. اسد در مقابل «اسلام افراطی» و «تجزیه‌طلبان» نیز حداقل سیزده سال جنگید و فرار نکرد. همچنین دهها مورد تشابهی دیگر نشان می‌دهد که، علاوه بر کیفیت شخصی بشار، رژیم سوریه نیز اگر بهتراز نظام مطلوب سلطنت‌طلبان نباشد، بدتر نیست.

اما نکته‌ی اصلی این مقایسه در اینست که هیچکدام از این موارد، مردم سوریه را خوشبخت نکرد. اسد در طول این سیزده سال با جنایت‌ها، شکنجه، بمباران شیمیایی و گورهای دسته جمعی خود در صدر جدول جنایتکارها قرار گرفته بود، ولی با آشکار شدن دوباره جنایت‌هایش بعد از فرار، باز رکورد خودش را در جنایتکاری شکست.

اسد رفت اما همنوعان سیاسی اسد در اوپوزیسیون ایران را بیشتر جلوی چشم آورد.  اتفاقات سوریه، دوباره این سوال را در افکار عمومی مخاطب این رسانه‌ها مطرح کرد که آیا بجای جمهوری اسلامی گزینه بهتری غیر از پهلویسم وجود ندارد که میخواهد با تجدید دیکتاتوری، ایران را سوریه (دوران اسد) کند؟!  چرا باید سیستمی در ایران به قدرت برسد که مردم سوریه برای رهایی از مشابه آن اینقدر هزینه دادند؟! کدام عقل سلیم، تنها با اطمینان از آزادی حجاب و نوشیندی‌های الکلی (که بنوبه‌ی خود مهم هم هستند)، روی کارآمدن گروهی را می‌پذیرد که رهبر آن نه در زندگی شخصی و نه در فعالیت‌های سیاسی عُرضه‌‌ی چندانی از خود نشان نداده است؛ با ایدئولوژی ارتجاعی ناسیونالیسم فارسی بدنبال نظام موروثی است؛ هنوز بقدرت نرسیده، ساواک این نهاد سرکوب و شکنجه را تبلیغ می‌کند؛ سالگرد جنایت‌های دوران پهلوی، همچون کشتار آذربایجان را تبریک می‌گوید؛هوادارانش در کشورهای دمکراتیک به تجمع هموطنان مخالف حمله می‌کنند و سایبری‌هایش، مبارزان واقعی را ترور شخصیتی می‌کنند.

به عبارت بهتر، آیا تضمینی وجود دارد که پهلویسم که تمام ویژگی‌های فاشیسم را داراست، بعد از دردست گرفتن قدرت، روی بشار اسد را با جنایت‌هایش سفید نکند؟!

آنچه که این احتمال را افزایش می‌دهد اینست که بقایای سلطنت طلبان مانده از دوران پهلوی و نوسلطنت‌طلبان پیوسته به این گروه، با افسوس از "عمل نکردن ارتش شاهنشاهی محمدرضاشاه به وظیفه‌اش" صحبت می‌‌‌کنند. ناگفته پیداست که منظور از "وظیفه"، کشتار وسیع مخالفان نظام پادشاهی در ماههای منتهی به بهمن 1357 و نجات رژیم پهلوی از سقوط است. به سخن دیگر، به محمدرضا پهلوی را انتقاد می‌کنند که چرا مثل بشار اسد به اندازه کافی دست به کشتار نزد. نتیجه‌ای که می‌توان از این خودانتقادی سلطنت‌طلبات گرفت اینست که این «کم‌کاری در کشتار» که در پهلوی اول و دوم خود را در سه فرار آنها (فرار رضا شاه و دو فرار محمد رضا) نشان داده است، در پهلوی سوم در قبال مخالفان تکرار نخواهد شد.

دور از ذهن نیست که ذهن فاشیستی سلطنت‌طلبها، سقوط رژیم اسد را اینگونه تحلیل می‌کند که دستگاه کشتار بشار اسد، اینبار کم‌کاری کرده و مثل دفعه‌ی قبل کشتار نکرد. حال آنکه، سقوط و فرار بشار، این نکته را دوباره اثبات کرد که رژیم‌های دیکتاتوری با اتکا به «نسخه‌ی نجات‌بخش قتل‌عام-درمانی» ولو با حمایت متحدان خارجی، نمی‌توانند مدت زیادی دوام بیاورند. آنچه که رژیم اسد نداشت، مشروعیت برآمده از دمکراسی مبتنی برحقوق ‌بشر و حقوق اقلیت‌ها بود که در آن با هر دوی جمهوری اسلامی و پهلویسم کما بیش مشترک است.

Loggo D D