Tribun Logo

هویت ملی به تمام فرهنگ‌ها و اقوام ایرانی تعلق دارد و همه آنها به شکل‌دادن آن و بهره‌بردن از آن دارای سهم و حق یکسانی هستند. اما در این میان دو خطر عمده که این هویت را در صد سال اخیر تهدید کرده و می‌کند از یک سو ناسیونالیسم‌های مرکزی و از سوی دیگر ناسیونالیسم‌های پیرامونی است. نام دیگر این ناسیونالیسم‌ها را می‌توان «پان»‌های مرکزی و پیرامونی گذاشت زیرا اصل و اساس آنها، تلاش ایدئولوژیک برای تبدیل شکل و محتوای پویا و متکثر درونی و روابط پویای خود با دیگری به شکل و محتوایی یکسان‌سازی شده و بی‌روح و بسیار خطرناک هستند. چراکه ناسیونالیسم به معنای یکدست‌سازی حافظه‌ای، تاریخ یکسان، موقعیت کنونی یکسان و آینده یکسان است و در برابر تکثر قرار می‌گیرد. این چرخه در سپهر ملی‌گرایی ما را می‌آفریند.

این چرخه باخت باخت مربوط به ایجاد ناسیونالیسم ملی منبعث از تلاشی صدساله است برای گنجاندن مدل یکدست‌ساز فرانسوی، درون سیستم حکمرانی کشوری که به هیچ عنوان پیشینه یکسان‌سازی مرکزی نداشته است. با نگاهی به تاریخ می‌بینیم که حتی در دوران هخامنشی هم تکثر فرهنگی و زبانی وجود دارد و تا دوره دوم ساسانیان حتی آزادی دینی در ایران وجود دارد و دین مرکزی تعریف نشده است. من اعتقاد دارم اشتباه اینجاست که ناسیونالیسمی ملی شبیه مدل فرانسوی، که عمدتاً بر ایده قوم‌کشی، زبان‌کشی و یکدست‌سازی فرهنگی مبتنی است، بر پهنه‌ای مثل ایران نه امروز و نه هرگز امکان پیاده‌سازی ندارد. سنگ بنای این مدل ناسیونالیسم ملی در ابتدای پهلوی اول گذاشته شد و اشتباه بود. اگر می‌خواهیم ایران باقی بماند این مدل را باید برای همیشه فراموش کنیم.

یکی از مخاطرات جدی این ناسیونالیسم ملی ایجاد چرخه باطل باخت-باخت است، چیزی که به ناسیونالیسم‌های قومی دامن زده است. یعنی ناسیونالیسم‌های قومی توسط روشنفکران و گروه‌های نخبگانی قومیت‌ها ایجاد شدند و مدل دولت مرکزی را برای ساخت یک مدل پیرامونی الگو قرار دادند. در بحث زبان، ‌دین و تاریخ فرهنگی وارد رقابت شدند و مدل خودشان را براساس ناسیونالیسم قومی بنا کردند. یعنی یک الگوی غلط که اصلاً با شکل پهنه ایران همخوانی نداشته در کشور پیاده شده و از آن بدتر این الگوی غلط از مرکز در اثر واکنش به پیرامون منتقل شده است. به مرور زمان هم این ناسیونالیسم‌های قومی دچار انحراف‌هایی می‌شوند که دولت مرکزی دچار آن شده است یعنی حذف تکثر در داخل خودشان که در غرب ایران کاملاً در مورد زبان و فرهنگ کردی مشهود است.

منظورم تلاشی است که می‌خواهد تکثر فرهنگی و زبانی کردی را از بین ببرد و همه را تحت یک تاریخ مشترک یکدست و در کنار آن تاریخ مرکزی را هم نفی کند.

 مدل فدرالی هم در ایران جواب نمی‌دهد. زیرا سیستم ایران بسیار قدیمی است و براساس حوزه‌های منفک شده از هم عمل نکرده بنابراین اختلاط کاملاً زیادی بین فرهنگ‌ها اتفاق افتاده است. مدلی که از نظر من برای ایران می‌توانیم از آن استفاده کنیم، مدل تکثر فرهنگی مبتنی بر مدیریت تفاوت است. این سیاست همان چرخه برد-برد را می‌سازد. این سیاست، به دلایل متعدد در ایران شانس بالایی برای موفقیت دارد، چون حداقل از شروع دوره هخامنشی تا امروز، این سیاست بهترین مدل در مدیریت ایران بوده است.

این سیاست یعنی یک قدرت به این خاطر که قدرت دارد موقعیت خودش را به دیگران تحمیل نکند و دست به یکسان‌‌سازی نزند. تاریخ شواهد خوبی برای این وضعیت پیش روی ما قرار داده است. می‌بینیم که اغلب در ایران کسانی در قدرت بوده‌اند، که قومیت یکسانی با تحت حاکمیت خود نداشته‌اند، نمونه آن حکومت قاجار است که با اینکه ترک زبان بودند اما سیستم زبان ترکی را به‌عنوان زبان رسمی اجباری نکردند. به نظر می‌رسد که سیاست‌مداران آن زمان بخوبی دریافته‌ بودند که فقط می‌توان این پهنه بزرگ فرهنگی را بر مبنای به رسمیت شناختن تکثر مدیریت کرد.