در آخرین روزهای سال پر بلا(1398) و در بحران ویروس هراس انگیز کرونا، فقدانی جبران ناپذیر دامنگیر تبریز کهن و آذربایجان بزرگ شد. این فقدان جبران ناپذیر وداع ابدی دکتر غلامحسین فرنود بود. بیم آن نیست که در این اوضاع وانفسا کوچ معلمی شفیق چون زنده یاد غلامحسین فرنود گم گردد، زیرا، از سالیانی پیش هویدا بود که نامش منزلت سزاوار ابدی گشتن را از آن خود ساخته بود. اینک یادش به نامش پیوست و یاد و نامش ابدی گشت. چه بسا کسانی که در پی شهرت آواره ی این جمع و عازم آن در هستند، امّا آثارشان پیش از خود ریق رحمت بر سر می کشد. راز مانایی و زیستن در یادها چیست؟
چون سخن از زنده یاد فرنود است به جا خواهد بود که از شروع کننده ی این بحث (در یاد و نام روان شاد فرنود) شاهدی تقدیم شود. در پاییز سال 1391 در سایت «سیزین همراز» (همراز شما) مطلبی تحت عنوان «رودخانهاي كه جاري نميشود…» به قلم آقای "غلامرضا طباطبايي مجد" منتشر گردید. مطلب چنین آغاز می شد: راز ماندگاري و محبوبيت بعضيها در چيست؟ سپس به بحث راز مانایی بعضی ها پرداخته بود. اگر در پاراگراف اول ادعا کرده ام که نامش پیشترها منزلت سزاوار ابدی گشتن را از آن خود ساخته بود. سخنی گزاف نزده ام که پیشتر از من نیز چنان اعتقادی راسخ مسطور گشته بود.
بحث بر سر سابقه تراشی دوستی و جلیسی با آن عزیز کوچ کرده نیست که برخی در پی چنین جلیسی ها با چنان بزرگانی به تثبیت خویش می کوشند. من به تبع حرفه ام با زنده یاد فرنود از سه دهه ی پیش آشنا گشتم. معلمی بی ادعا و مهمتر از همه اندیشه ورزی رهنما بود.
قصد شرح حال نویسی در میان نیست. بلکه ثبت سطوری در باره ی زنده یاد فرنود و «آدینه» مهد آزادی آمال این مجال است.
صمیمیت نگارنده با آقای مهندس سید مسعود پیمان را اهل قلم و پهنه ی روزنامه نگاران واقف هستند. قریب سه دهه همکاری دوستانه، بسیار نکات حایز اهمیتی را در بر دارد که برخی با تاریخ مطبوعات این خطّه عجین است. اگر چه این همکاری ظاهرا مستمر نبوده و گاهی سال ها وقفه در میان داشته است. باری صمیمیت و تعلّق خاطر من به مهد آزادی پا برجا زیسته است. از گامی در راستای شهریار شناسی تا نظامی پژوهی و دو دوره آدینه و مجله ی کورپو مسافرت های داخلی و خارجی و...هر یک حدیث مفصّل لامکرری است که مجالی فراخ می طلبد تا بر پهنۀ اوراق مثبوت گردد. از این رو هنگامی که استاد سلیمی رخ در نقاب خاک کشید، مهندس پیمان طی تماسی خواستند از آن زنده یاد یادی درخور شود و یا در باب زنده یاد حاج محمود فرنام و کوچ ابدی دکتر هیئت عزیز، یا در فوت دکتر علی اکبر ترابی و یا در مقام استاد سید جمال ترابی طباطبائی، دکتر سید محمد حسین مبیّن و یا کریم شفائی عزیز یا حمید آرش آزاد و...من انجام وظیفه کردم. طبعاً در وسع بضاعت اندک خویش. اینبار آذربایجان عزیزی در خور بلندای آوازۀ این خطّۀ گهر پرور را از دست داد. آوخ نسگل بار، همانند درگذشت برخی چون زنده یاد ثمین باغچه بان که کوچ ابدی اش در 29 اسفند 1386 با ایام نوروزی مصادف و با ایام تعطیلی و بیخبری سپری گشت.
کوچ سیاه معلم بی ادعای شهرمان نیز در ایام پر بلای پایان سال 1398به وقوع پیوست و اطلاع رسانی مکتوب به واسطۀ تعطیلات نوروزی و عدم انتشار مطبوعات محقق نگشت. باری در فضای مجازی خبر کوچ باور نکردنی اش منتشر شد. بنا به گفتۀ دوستان، قبل از ظهر شنبه 24 اسفند طبق معمول با آقای غلامرضا طباطبائی مجد جهت پیاده روی از خانه به شاه گولی رفته و ظهر هنگام بر می گردند و چون هر دو در یک ساختمان ساکن هستند هر یک به واحد خود میروند بعد از اندکی برادر آقای فرنود میآیند و هر چه در می زنند، کسی باز نمی کند، واحد آقای طباطبائی مجد را دق الباب و جویای احوال می شوند. پس از سپری گشتن مجال حدس و گمان ها، سرانجام درب را بطریقی باز و با پیکر بیجان و بر زمین افتادۀ زنده یاد فرنود مواجه می شوند و ...
یکشنبه صبح (25 اسفند) طی تماسی با مهندس پیمان، پیشنهاد یک ویژه نامه در بارۀ زنده یاد فرنود را دادم. صحبت مفصلی در میان رفت و ایشان از پیشنهاد من استقبال کردند. امّا در گرماگرم جولان ویروس کرونا اندکی از جوش و خروش بازماندیم. بعد از بازگشایی مطبوعات بود که، مهندس پیمان طی تماسی از روند کار پرسیدند و من تماس های اساسی خود را با اصحاب قلم و هنر شروع کردم. طبعاً یار دیرین زنده یاد فرنود و مهندس پیمان (دکتر رحیم رئیس نیا ) یا به تعبیری محور این سه یار دبیرستانی شاید در صورت تمایل با ذکر خاطرات دیرین خود جزئیات از قوه به فعل در آمدن آدینه را شرح خواهند داد. در این مجال از سوی بنده نیز به وسع بضاعت و نیز با استناد به روایاتی از زنده یاد فرنود مطالبی مسطور خواهد گشت.
چنانچه در صفحات نخست این مجموعه، طی مطلبی تحت عنوان «آغاز» اشاره شده است، «آدینه» یکباره متولّد نشد. بلکه نیازمند عقبۀ قابل تأملی بوده است. همانند هر بنیانی که نیازمند بستری است، بستر زایش آدینه نیز «نقش ها و اندیشه ها»1 بود که زنده یاد فرنود ابتدا صفحه ای با این عنوان را منتشر می کرد.
فرنود میگوید بعد از چاپ چند شماره از صفحۀ «نقشها و اندیشهها» آقای پیمان پیشنهاد داد بهتر است این صفحهها را تبدیل به یک ویژهنامه هشت صفحهای هفتگی بکنیم با توجه به اینکه این کار سختی است موضوع را با بهرنگی و دو سه نفر دیگر در میان میگذارد. دوستان فرنود از پیشنهاد مرحوم پیمان استقبال میکنند و بدینترتیب نخستین شمارهی آدینه مهد آزادی با این شناسنامه منتشر میشود:
«دوره هفتگی سال شانزدهم شماره 1 (1081) پنجشنبه اول مهر ماه 44» .
صاحب امتیاز و مدیر مسؤل: سید اسماعیل پیمان
مدیر داخلی: سید جواد پیمان
سردبیر: سید مسعود پیمان
تکشماره 4 ریال
در این شماره، مطلبی تحت عنوان «در بارۀ شعر امروز» مخاطب را با خط مشی نوجویانه ی دست اندرکاران آدینه آشنا می سازد. در توضیح مطلب قید شده است: « بامداد پارسال ، پیش از آنکه به ده برود و دردناک به شهر باز گردد، قرار بود در بارۀ شعر امروز ایران در تالار دانشکدۀ ادبیات تبریز سخن براند. اما ای افسوس ... آنچه می آید متن پیش نویس مقدمه آن سخنرانی نا گفته مانده است ( که از میان مسوده های دوستی پیدا شد) بدون دستکاری شاملو و اجازه اش.»
زنده یاد صمد و دیگر دوستان نزدیک زنده یاد غلامحسین فرنود از همان نخستین شماره عاشقانه قلم می زنند و زنده یادفرنود را در دوام آدینه یاری می کنند. سرانجام تقریبا بعد از 11 ماه و پس از انتشار هفدهمین شماره، بنا به اظهار آقای فرنود آدینه با اشارۀ ساواک متوقف می شود.
یکی از علل مهم درخشش آدینه عدم وجود آزادی سیاسی اجتماعی در جامعه بود. فضای کشور زیر سلطه ی اختناقی که ساواک بی تدبیرانه مهیّا ساخته بود، تشنه ی فضایی حداقل بود. اگر چه تهران با مرکزیت خویش در دایره ی مطبوعات کشور سخن اول را از آن خود ساخته بود. باری تبریز این کانون پر جوش و خروش آذربایجان هوای دگری در سر داشت. تبریز مدّعی، همواره در پی اثبات حضور بایسته ی خود در این کشور بوده و هست.
تبریز آنروز چنین نبود که از عرصه رانده مانده باشد. بلکه ناشرانی داشت که تهران را نیازمند خود ساخته بودند. این قدرت نشر به پاس دیرینۀ صنعت چاپ و نشر تبریز مهیّا شده بود. تبریزی که از زیر چکمه های رضا خانی جان سالم به در برده بود و زخم دیده از تبعیض های فرهنگی اجتماعی سیاست های ستمگرانۀ مرکز می زیست. آتشی زیر خاکستر بود. جوانانی پر شور و شرّ در دامن خود پرورده بود که آرامش را عدم می پنداشتند. در این برهه بود که، علیرغم وجود نشریاتی مدعی، این طلایه داران سپاه روشنگری اجتماع آن سال ها مهد آزادی را مأوی خویش یافتند.
چنانچه رفت، این ویژه نامه ی ادبی هنری در نخستین گام های خود حلقه ی روشنفکری مرکز را متوجه قامت رسای خویش ساخت. طبعا در امر پیوند جامعه ی روشنفکری تبریز آن روز با طبقه ی روشنگر تهران بیش از همه چهره های سرشناسی چون غلامحسین ساعدی،( گوهر مراد صحنه ها) و رضا براهنی نقش مضاعفی داشتند.
آدینه ی مهد آزادی در آن فضای سرشار از خفقان و در آسمان تیره و تار عرصه ی مطبوعات کشور چون شهابی درخشید و خیره ساز انظار جستجوگر شد.
به پاس حضور احمد شاملو، بزودی جلال آل احمد، فروغ فرخزاد، یدالله رؤیایی، منوچهر آتشی و... به حلقه ی آدینه ی تبریز پیوستند. در آن ایّام فرج سرکوهی دانشجوی دانشگاه تبریز بود و خود سری پر شور داشت و طبعاً در صدد پیوستن به آن حلقه ی افسانه ای بود. اندک اندک، با آن نام آوران و یلان عرصه ی قلم و مطبوعات تبریز آشنا شد.
ساعدی و مفتون از شماره ی دوّم به این جمع پیوستند و یارانی که در شماره های آتی جزء حلقه ی آدینه گشتند. در سیر تداوم انتشارآدینه از شماره های اولیه،علاوه بر اسامی مستعار، آنچه جلب توجه می کند، قیمت آدینه و تغیرات اعمال شده در شناسنامه و روال انتشار آدینه است. بهاء آدینه تا شمارۀ ششم متغیر است. شاید علّت غایی این تغییر قیمت، دیدگاه فرهنگی ویژۀ فرنود و صمد در بارۀ بهاء اقلام انتشاراتی بود تا، از این طریق امکان دسترسی قشر محصل و دانشجو را به نشریات تسهیل کنند.
بهای تک شمارۀ اول منتشرۀ 1/7/1344 در صفحه آخر ذیل شناسنامه نشریه 4 ریال درج شده است. بهای شماره دوّم در 8 مهر نصف بهاء یعنی 2 ریال می شود. باز در صفحه آخر و ذیل شناسنامه درج می شود. بهای شماره سوّم (در 15 مهر ماه) و شمارۀ چهارم (در 22 مهر ماه) دوباره در ذیل شناسنامه در صفحه آخر 4 ریال اعلام می شود. امّا شماره پنجم فاقد صفحۀ اوّل و ظاهراً به صورت ادغام در شمارۀ ششم در تاریخ ششم آبان 44 منتشر و تغییر قیمت نیز می یابد و به طور استثناء در 12 صفحه امّا با تکرار شماره صفحات از قبیل صفحات 3 و 5 و 6 با ذکر شماره 5 و شماره 6 منتشر می شود و اشتباهاتی در ادامه ی مقالات نیز رخ می دهد. باری بهای آدینه به ثبات می رسد. امّا انتشار آن بی ثبات می گردد. از این رو در صفحۀ آخر ذیل شناسنامه درج می شود: «از این شماره برای آدینه 3 ریال می پردازید. این امر در قبال خواست عده ای از خوانندگان صورت می گیرد.»
شماره 7 آدینه بدون شناسنامه، بدون تاریخ، با تأخیری قابل توجه منتشر می شود. یعنی با تأخیری به طول زمانی 100 شماره مسلسل مجال نشر پیدا می کند. یعنی شماره 6 آدینه با شماره مسلسل 1105 در مورخۀ ششم آبان 1344 منتشر می گردد. شماره 7 بدون تاریخ تحت شماره 1205منتشر می شود. این شماره از چند جهت حایز اهمیت است.
1- وقفه ی ذکر شده احتمالا از ششم آبان 44 تا اواسط فروردین سال 45 دوام می یابد.
2-آرم آدینه از صفحۀ اوّل به صفحه 3 منتقل شده است.
3-بهاء آدینه (3 ریال) با حروف درشت در سمت چپ بالای صفحه می درخشد.
4-در بالای صفحه 3 سمت چپ آرم آدینه عدد 7 با حرف درشت درج و در زیرش نوشته می شود: فعلاً هر دو آدینه یکبار مطالب ادبی و هنری [را] در این روزنامه می خوانید
5-فاقد شناسنامه منتشر می شود.
شماره 8 نیز به آن ترتیب تحت شماره 1215 بدون تاریخ و بدون شناسنامه منتشر می شود.
شماره 9 تحت شمارۀ مسلسل 1224 بطور دو هفته نامه در تاریخ 16 اردی بهشت 45 با شناسنامه و بدون نام سردبیر زیر نظر شورای نویسندگان با ذکر سال شانزدهم منتشر می شود.
این روند ادامه دارد. از شمارۀ 13 به بعد آدینه بدون درج شناسنامه منتشر می شود. امّا دو هفتگی خود را حفظ می کند.
آخرین شماره ی آدینه ی مهد آزادی در روز جمعه 18 شهریور 1345 منتشر می شود با عکسی روی جلد، تحت عنوان تبریز- عینالی کاری از حمید قندریز. امّا به گواه آرشیو موجود، بار حیات آدینه آن دوران بیش از همه بر دوش زنده یادان غلامحسین فرنود و صمد بهرنگی بود. تا جاییکه در افواه عموم آدینه مشتهر به صمد می شود. فرنود لب فرو می بندد تا آوازه ی صمد خدشه ای نیابد.
در هجدهم شهریور ماه 1345 مهر پایان بر جبین آدینه ی مهد آزادی می خورد. باری، آن رود خروشان دیگر به دریای ابدیت پیوسته بود. از این رو در یادها دوام می یابد.
ذکر نکات فوق بی تردید خالی از اهمیّت نخواهد بود. به ویژه اینکه در ظاهر 16 نسخه آدینه در آرشیوها موجود است که همگی در 8 صفحه منتشر شده اند، باستثناء دوفقره، یکی مربوط به ادغام شماره های پنجم و ششم بود که پیش از وقفۀ ذکر شده یکجا در 12 صفحه منتشر شده است. و یکی نیز آدینه شماره 15 است که در 21 مرداد 1345 به مناسبت سالروز مشروطیت در 12 صفحه منتشر می شود. باری نقد آدینه خود حدیث دیگری است که مجالی فراخ می طلبد.
پیوند عمیقی میان راز ماندگاری آدینه و حضور عاشقانه ی سیماهایی تابناک نهفته است. در آن فضای اختناق و سانسور آدینه ماوایی بود برای شوریده سرانی که از برای فریاد آزادی بهایی به گزاف جان می پرداختند. از آن جمع اغلب جان باخته و از اصحاب اندک جان بدر بردۀ آن قافله، فرنود خستگی ناپذیر نیز از این خاکدان کوچید.
از 18 شهریور 1345 تا ششم شهریور 1376شمسی بیش از سه دهه سپری شده بود. در این میان آدینه دو دورۀ متمادی توسط من منتشر شد. بی تردید در این باب کسانی حرف هایی برای گفتن خواهند داشت. امّا بعد از 32 سال دیگر بار آدینه به دست بنیان گزارنخست خویش مجال انتشاری دیگر یافت.
***
به تبع ایّامی سخت، برخی کارها جسارت ویژه ای می طلبد. امتیاز مهد آزادی در سال 1348 لغو شد. بعد از پیروزی انقلاب مرحوم سید جواد پیمان روزنامه ی فروغ آزادی را دایر کرد آن روزنامه نگار جسور در سال 1368 درگذشت و سال بعد برادرش مهندس سید مسعود پیمان سکان دار فروغ آزادی شد.
با سکان داری مهندس سید مسعود پیمان بود که در عرصه ی مطبوعات استان تحولّی ایجاد شد. اگر چه پیشتر از آنها از سال 1362 به بعد من با فروغ آزادی همکاری گاه گاهی داشتم به ویژه زنده یاد استاد شیدا که برخی مطالبم را با گشاده رویی در آذری صحیفه سی منتشر می کردند. باری آشنایی من با مهندس پیمان به سال 1369 بر می گردد و موضوع طرح ویژه نامه ای به مناسبت سالگرد فوت استاد شهریار که یکی از گردانندگان صفحات ادبی طرح دو مرغ بهشتی را مطرح و به خطا شهریار را با آل احمد مطرح ساخته بود و...از آن تاریخ همکاری من با مهندس پیمان در فروغ آزادی شروع شد. ایشان دوستدار حرکت های فرهنگی بودند و هنوز هستند. بعد از گذشت ماه هایی از همکاری من با ایشان، دانشگاه تبریز به بهانه ی هشتصد و پنجاهمین سال حکیم نظامی در صدد برپایی کنگره ی بین المللی حکیم نظامی گنجوی بر آمد. فرصتی بود غنیمت تا با دکتر منصور ثروت دبیر کنگره هماهنگ گشته و همگام با آن کنگره ی تاریخی، اقدام به انتشار مجموعه مقالاتی در باره ی حکیم نظامی گنجوی بکنیم و موفق شدیم همزمان با کنگره، مجموعه مقاله ای با بیش از 200 صفحه در قطع وزیری منتشر کنیم. در ادامه نخستین شهریار شناسی را نیز تقریبا در همان حجم و همان قطع منتشر کردیم که این دو مجموعه مأخذ و منبع معتبری برای نظامی پژوهان و شهریار شناسان گشت. و هنوز نیز مطرح است.
در سال 1370 مرحوم سیداسماعیل پیمان بنیانگذار روزنامه مهدآزادی به رحمت ازدی پیوست و در همان سال مهندس پیمان موافقت وزارت ارشاد را برای انتشار روزنامه مهدآزادی به دست آورد.
او در نخستین اقدام برای احیای ویژگیهای مهدآزادی با توجه به اعتمادی که به حسن همکاری با من کسب کرده بود، پیشنهاد انتشار دومین دورۀ آدینه را مطرح کرد و بنده نیز آماده شدم و در تاریخ 10 اسفند ماه سال 1370 اولین شماره ی دوره ی دوم آدینه مهد آزادی به تأسی از آرایه آدینههای 1344 منتشر شد. غرض از توضیحات فوق روشن شدن بخشی از سرگذشت آدینه و ذکر نکات مهمی است که در تاریخ مطبوعات معاصر مغفول مانده است. به ویژه عجین گشتن سرنوشت آدینه با نام و اقدام مهندس سید مسعود پیمان است که شایستۀ بررسی است. همچنین نقش کلیدی مهندس پیمان در روند انتشار ادوار بعدی آدینۀ مهدآزادی از جمله نکات مغفول مانده است. مشکلات عدیده ای فراروی انتشار آدینه داشتیم. در پی سخت سری های من در قبال نفوذ برخی به حریم آدینه انگ هایی به کارنامۀ این نامۀ فرهنگی چسبانده می شد که اغلب با درایت مهندس پیمان بی اثر می گشت و جا دارد در این مجال از آقای رنجبر فخری مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت قدردان بود که بدون هیچ ملاقات یا ارتباطی با بنده، جداً در بارۀ انتشار آدینه حمایت های معنوی خود را اعمال می کردند. حتی در برخی موارد با برخی نظرهای تندرو تا حد رویارویی مواجه و به دفاع از دوام نشر آدینه نیز پرداخته بودند. امّا برای رفع هر شائبه ای آدینه دوم در صدد عدم همکاری با یاران حلقه ی نخست بود. اگر چه در آن ایام زنده یاد آقای فرنود و آقای رییس نیا(2) دوستی و پیوند صمیمی خود را با مهندس پیمان محفوظ و طی دیدارهایی دوستانه با ایشان مستحکم می داشتند. باری بنا به مصلحت وقت هیچ رد پایی از این عزیزان فرهیخته در میان نمی بود تا بستر مناسب فراهم گردد و بعد از دور سوم انتشار آدینه توسط من، سر انجام در شهریور سال 1376 که فضای فرهنگی فراخی ایجاد و فعالیت های در خوری آغاز شده بود، مهندس سید مسعود پیمان از دوست دیرین خود زنده یاد فرنود خواست تا مجدداً سکان آدینه را در دست گیرد و یک بار دیگر «آدینه» مجال انتشاری پرشور یافت. این بار توسط بنیانگذار و کوشندۀ صدیق دوره ی نخست آدینه ی مهد آزادی.
آقای همراز طی مطلبی در باب این دوره می نویسد:این دوره نیز توانست 100 شماره دوام پیدا کند و با انتشار یکصدمین شماره آدینه در روز شنبه 16 شهریور 1381 مهر پایان خورد.
فرجام آدینه بسیار قابل تأمل است. چنانچه رفت، آدینه نخستین بار با کوشش زنده یاد فرنود، رئیس نیا، صمد و یارانشان کلید خورد و آخرین دوره اش نیز اتفاقاً توسط بنیانگذار آدینه تا یکصد شماره پیش تاخت. این دوره از آدینه پربارترین دورۀ آن چهار دوره به شمار می آید. زنده یاد فرنود از فضای ایجاد شده در پرباری آدینه نهایت استفاده را کرد و دوست دیرینش مهندس سید مسعود پیمان نیز از هیچ کوششی برای دوام این راه فرهنگی فرو گذار نگشت. امید که در مجالی فراخ شوریده سری از نسل جوان عاشقانه دوره های چهارگانه ی آدینه ی مهد آزادی را در بوته نقد گذارده و آگاهانه آن نامۀ نامدار را بررسی و کوشندگان آن آوازه را ارج نهد.
یاد ستون خیمه ی آدینه از آغاز تا پایان گرامی و نامش جاودان باد. 26/ 12/1398
1- زنده یاد فرنود می گوید: قبلاً به این نام فکر کرده بودم. این مسئله شایستۀ کاوش است. ابتدا نقش ها سپس اندیشه ها. عشق فرنود به «نقش» مقدم بر «اندیشه» بوده است.
به زعم وی «نقش» می تواند بستر قابل تأملی در ورز آمدن «اندیشه» باشد. از این رو تا فرجام حیات خویش، دل در گرو «نقش» داشت. نقشی که باز تاب «اندیشه» باشد.
2-زنده یاد غلامحسین فرنود، رحیم رئیس نیا و سید مسعود پیمان در دبیرستان منصور هم کلاس و هم دوره بودند.
تازه های کتاب:
«اندیشه ورز رهنما» یادنامه غلامحسین فرنود به اهتمام قاسم ترکان از سوی انتشارات مهد آزادی منتشر شد.
این یادنامه در قطع وزیری و 148 صفحۀ مصوّر بیانگر پاسداشت آوازۀ معلّمی بی ادعا و سخت پرتلاش و مسؤل می باشد.
«اندیشه ورز رهنما» حاوی بیش از 30 مطلب از صاحبان قلم و منادیان هنر است. هر یک از نامداران عرصه هنر و ادب در قبال کوچ ابدی فرنود عزیز به زعم خویش ادای دین کرده اند. باری یادهای رفته در این مجموعه، در قبال آوازه و داده ها و کرده های آن بزرگمرد به مثابۀ مشتی از خروار می نماید. امّا آنچه مایۀ امید است، همّت هنوز سر به فلک سای عاشقان نقش ها و اندیشه هاست که، در این اوضاع وانفسا و روزگار کج مدار، آستین همت بالا زده و اذعان می دارند که ما قدرشناس داشته های خویش هستیم.
زنده یاد غلامحسین فرنود یکی از ارکان هنر و ادب رسانه های جمعی آذربایجان بود که به یمن قلم و اندیشۀ والایش، دایرۀ اشتهارش نه تنها سطح کشور بلکه فراسوی مرزها را نیز در نوردیده است.
جامعۀ مطبوعات آذربایجان به ویژه تاریخچۀ رادیو تبریز و پشت صحنه های تئاتر و سینمای شهرمان همچنین پیشینه پهنۀ قلم و هنر این سامان مشحون از کارنامۀ نامیرای این اندیشه ورز رهنماست. وی مؤلفی نام آشنا، مترجمی چیره دست، منتقدی آگاه و ژورنالیستی توانمند بود.
این مجموعه در قبال یاد و نامش قطره ای از دریاست، بر این باور نیز هستیم که؛
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید