ترجمه از روسی: علیرضا اردبیلی
مقدمه مترجم: باکو زمانی با تولید نیمی از نفت خام جهان، ثروتمندترین شهر دنیا بود.این شهر از قبل این ثروت در کنار زحمت یدی و فکری مردمان خود به متروپولی فرهنگی و یکی از شگرفترین نمونههای "چندفرهنگی" بودن، بدل شده است.آنچه جمهوری آذربایجان را از این جهت متمایز میکند، توسعه یک دنیای چند فرهنگی در زمانی است که هنوز عبارت مربوطه یعنی multiculturalism ابداع نشده بود.تاریخ این حوزهی شگفتآور رنگ و تنوع، شامل اسامی بزرگانی چون دیمیتری مندلیف (مبدع جدول تناوبی)، اوسکار شمرلینگ و ژوزف روتر (دو کاریکاتوریست افسانهای و آلمانی تبار روزنامه ملانصرالدین), مستیسلاف روستروپوویچ (بهترين نوازنده ويل سل دنیا در تمام دوران)، لو لاندآئو (برنده جایزه نوبل فیزیک)، گری کاسپاروف (قهرمان شطرج دنیا) و هزاران نام دیگر از مسلمان تُرک تا کلیمی، ارمنی، روس، آلمانی و دهها ملیت و تبار دیگر است.هرکدام از صاحبان این نامها، سهمی در تعالی فرهنگ جمعی جمهوری آذربایجان و پایتخت آن باکو داشتهاند.مطلب زیر برداشتی است از محتوای بخشی از یک کتاب مهم بنام "یهودیان آذربایجان: تاریخ و مدرنیته" اثر "م.بکّر".روابط اسرائیل با آذربایجان که در رابطه با جنگ 44 روزه سال 2020 انعکاس زیادی در رسانههای بینالمللی یافت، چیزی بیش از همکاری نظامی یا یک پدیده جدید است.(پایان توضیح مترجم)
نویسنده: ایرادا مهدییئوا به نقل از مؤلف کتاب مربوطه بنام "موسی بکّر"
در شهر باکو همزستی شگرفی از فرهنگهای مردمان مختلف ایجاد شده است که ایجاد پدیده منحصر به فردی به عنوان ”ملت” باکو را ممکن کرده است و در این پروسه، سهم شایستگیها و استعداد یهودیان آذربایجان کم نیست.در مورد نقش آنها در شاخه های مختلف دانش و تولید میتوان بسیار گفت و نوشت.
از میان موسیقیدانان میتوان به نامهایی چون یو.شفرلین، ی.روزین، او.گلدشتاین، س.کرونگولد، آ.لیوشتیتز، دی برکوویچ، س.بریتانتسکی و دی.سیتکووچسکی اشاره کرد.
در میان مؤسسین مدرسه پیانو ، اسامی ام.پرسمن، ای.آیسبرگ، ای.فینکلشتاین، ای.ترنوگرادسکی قابل مشاهده است.
در سال 1924 ق، بورشتاین در بازسازی ملودیهای فولکلوریک آذربایجانی، نقش داشت.و س.خالفن بعنوان خواننده و همینطور ای.گئندلر و ز.ستلنیک بعنوان آهنگساز، محبوبیت زیادی داشتند.
در سال های 1933 تا 1934 "گروه [کلیمی] استعدادهای جوان" تأسیس شد.اولین تربیتشدگان این مکتب، آن: ب.داویدوویچ، ای.بارشتاک و ای.آبژائوز بودند.
ایلیا آیسبرگ (1868-1942) معلم آهنگسازان محبوب آذربایجان توفیق قلییئو و زاکیر باقیراوو بود. آ.شوارتز معلم قنبر حوسینوف مؤلف ترانه معروف [جهانی شده] کودکان بنام "جوجهلریم" بود.
"مایور رافائیلوویچ برنر" استاد فرهاد بدلبهیلی، موسیقیدان و آهنگساز با استعداد آذربایجان بود.اپرای تک پردهای با موضوع جنگی بنام "خشم مردم" توسط افراسیاب بدلبهیلی و بوریس ایساکوویچ زیدمن نوشته شده است.
در سال 1942 میخائیل ایسکوویچ واینیشتاین و م.کریشتول اثر اپرایی یک پردهای بنام "سیگنال" را آفریدند.
آثار آ.کاباکوف و م.واینشتاین بسیار محبوب بودند.
باید توجه داشت که در پاییز 1944 استالین در توصیه برای "انتصاب محتاطانه تر" یهودیان به کار صحبت کرده بود.
گئورگی مالنکوف [جانشین استالین در تدوان سیاست یهودستیزانه اواخر عمر استالین] به طور مفصل لزوم نیاز به ”افزایش هوشیاری” نسبت به کادرهای یهودی را توضیح داد که به معنای اخراج یهودیان از تمام مواضع کم و بیش قابل توجه بود.
با این حال، با وجود دستورالعملهای فوق، یهودیان در آذربایجان همچنان به اشغال جایگاهی ممتاز در صنایع، آموزش عمومی، حقوقدانی، هنر و ادبیات ادامه دادند.مدیران بیشتر مدارس روسی، یهودی بودند.
نامهایی چون س.گروبشتاین، م.روبینر، ای گلیکمن، آ.زادوف، آ.باریودین، مادرا، آیولا و و.سید (که زمانی معاون وزیر بود) در حافظه تاریخی صنایع نفت آذربایجان حک شده است.
و.کافمن به عنوان نایب رئیس سازمان برنامهریزی دولتی جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان بود و ای.کریمان برای مدت طولانی مهندس ارشد شرکت کشتیرانی خزر بود.
مدیر تئاتر دولتی درام روسیه آذربایجان، یا.فریدمن و کارگردان هنری وی، آ.گریپیچ سهم زیادی در توسعه هنر تئاتر در آذربایجان داشت.در این تئاتر، برای سالها پ.اشتملر مسئول بخش ادبی و یا.مولر مسئول بخش موسیقی بود.
بازیگران این تئاتر یو.چارسکی، و.کافمن، ک.ایرمیچ، ق.بیلنکایا، وی نوردشتاین، ای.ایوسلویچ، ل.گروبر، ل.ویگدوروف، و.فالکویچ و بسیاری دیگر بسیار محبوب وسیعی در جامعه آذربایجان داشتند.
تئاتر یهودی دولتی که تا سال 1939 به موجودیت خود ادامه داد، نیز، به طور گستردهای مشهور بود.
یهودیان سهم به خصوص بزرگی در توسعه علوم پزشکی داشتند که در میان بنیانگذاران دانشکده پزشکی دانشگاه باکو میتوان از پروفسور "آ.ام." نام برد.
لوین در شروع کار اولین رئیس دپارتمان مداوا و یکی از نویسندگان "راهنمای بیماریهای داخلی" بود که برای مدت طولانی، جایگاه خود به عنوان تنها کتابچه راهنما در نوع خود برای پزشکان و درمانگران را حفظ کرد.
پروفسور و.آ.ترونوگرادسکی نیز در در دهه 1930، رئیس دپارتمان درمان در دانشگاه پزشکی بود.
اساتیدی چون پ.س.اشتاین و ر.ق.مژهبوفسکی در زمینه درمان به شهرت گستردهای دست یافتند.تا مدت ها مدیر مؤسسه بیماریهای شغلی یک درمانگر سرشناس بنام پ.یا.کافمن بود.
در آن سالها مبارزه با بیماریهای مختلف عفونی در مرکز توجه زیادی بود.
بنابراین جای تعجب نیست که پزشک ارشد بیمارستان "سماشکا" [نام قبلی یکی از مهمترین بیمارستانهای باکو] متخصص برجسته بیماری های عفونی
م.م.لیبزون بود و پروفسور ش.س.هالفین برای مدت طولانی اداره بیماریهای عفونی دپارتمان آموزشهای تکمیلی پزشکان را رهبری میکرد.
او نه تنها استاد دپارتمان، بلکه یک دانشمند برجسته بود که کار بزرگی را بلکه برای پیشگیری و غلبه بر بیماری های عفونی در تمام مناطق جمهوری [آذربایجان] رهبری میکرد.
در میان متخصصین بیماریهای عفونی، باید از دکتر ک.کرینسکی یادی کرد که به مدت 27 سال مرکز جذام باکو را رهبری میکرد.
این مرکز درمانی در سال 1924 به عنوان شعبه یکی از بیمارستانها تأسیس شده بود.با این حال، در سال 1926 پروفسور کرینسکی آن را به عنوان یک نهاد مستقل تا سال 1953 رهبری کرد.
در میان متخصصین برجسته چشم پزشکی نیز میتوان از اساتیدی چون آ.ک. وارشاوسکی، س.سلوچسکی بعنوان مشهورترین نمونهها نام برد. متخصص اطفال س.ق.اشترن در میان ساکنان باکو بسیار محبوب بود.
در سالهای 1970 و 1980 اهالی باکو با اسامی زیر آشنا بودند:
ت.لیستنگراتن، آ.کوگل، و.راگووا، ل.ای.رینخرودل، ن.باغدادلیشویلی. نام پ.کاچسا نیز بعنوان متخصص آلرژی سر زبانها بود.
در طول جنگ [جهانی دوم]، رئیس بیمارستان ویژه منتقل شدگان از جبهههای جنگ، سرهنگ خدمات پزشکی ر.گورویچ بود.
پروفسور س.گوسمان در زمینه قلب و عروق شهرت زیادی داشت. دکتر و.گ.کنابنگوف سهم زیادی در مطالعه مشکلات جاافتادن انسانها در آب و هوای گرم داشته را است و ای.ب.گلگافت يکی از مؤسسین و برای سالها پزشک ارشد مرکز کاردیولوژی بود.
بنیانگذار مؤسسه سرطان شناسی، و سپس دپارتمان جراحی کودکان پزشک سرشناس پروفسور ای.گینزبورگ بود.
یک کهکشان کامل از حقوقدانان، نوازندگان، پزشکان و دانشمندان کلیمی در باکو فعال بودهاند.دکتر معروف گابریل الیزاروف در آذربایجان به دنیا آمد.شیمیدان ام دالین به طور گسترده ای شناخته شد.
یهودیان سهم قابل توجهی در توسعه علوم ژئوفیزیکی و زمین شناسی داشته اند.
در آذربایجان هنوز هم نام بزرگانی چون ن.شاپیرووسکی، ل.اپّلبام، آ.گاگلگانتس، س.آکسلرود، و.لیستنگراتن و بسیاری دیگر هنوز در یادهاست.
یهودیان آذربایجان فعالانه در مبارزه با فاشیسم شرکت کردند.بسیاری در صفوف لشکر 416 گارد تاگانروگ قهرمانانه جنگیدند.
مواردی وجود داشت که یهودیان به همراه آذربایجانی ها اسیر شدند.ما با هم نگه داشتیم و هیچ موردی نبود که آذربایجانیها [اسرار هویت یهودی] این هموطنان خود را به دشمن افشا کنند.
ب.ل.وانّیکوف دارنده سه مدال "قهرمان کار سوسیالیستی" کمیسر خلق تجهیزات جنگی اتحاد جماهیر شوروی متولد باکو بود.
م.شاهنوویچ، س.لوین، ای.مانویچ، دارندگان مدال "قهرمان اتحاد شوروی" نیز ساکن باکو بودند.
با پایان جنگ جهانی دوم جمعیت یهودیان آذربایجان افزایش قابل توجهی یافت.این افزاش سریع نتیجه ارسال پناهندگان یهودی از اوکراین، مولداوی، بلاروس، جمهوریهای کرانه بالتیک و روسیه بود.
خیلی ها نمی خواستند به محلهای سکونت سابق خود [در دوران قبل از جنگ] بازگردند و میل به ماندن در آذربایجان داشتند.
در این دوره با وجود سیاست یهودستیزانه کرملین، باکو ابتدا در سال 1945 کنیسه [کلیمیان ساکن قصبه سرخ در کنار شهر قوبا] و سپس در سال 1946 کنیسه "اشکنازی-گرجی" [در باکو] افتتاح شدند.
هر ساله بمناسبت جشنواره فصح یکی از نانواییها [ی باکو] برای پخت نان "مصا" اختصاص مییافت.
زندگی مذهبی [کلیمیان] تا حد امکان در آن زمان مجددا احیا شد.سیاست حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی بر این اصل استوار بود: پیرسالان میروند و جوانان فراموش میکنند.
در طول سال های حکومت شوروی اکثریت قریب به اتفاق یهودیان اشکنازی زبان ییدیش را فراموش کردند.یهودیان کوهستان [کلیمیان قدیمی منطقه] در زندگی روزمره به استفاده از زبان تات ادامه دادند.
در سال 1959 سرشماری اتحادیه اتحاد جماهیر شوروی نشان داد که 29716 یهودی اشکنازی و حدود 13000 یهودی کوهستانی و گرجی در آذربایجان زندگی می کنند.
وجه مشخصه این سال ها رونق بزرگ ساخت و ساز بود.بسیاری شغلهای مربوط به ساخت و ساز پیشه کرده بودند.
در بین مدیران رهبری کننده این موج ساخت و ساز، ب.لیتمن، م.گولتسمن، ن.بکّر، آ.ونیامیناوف، ای.اسکویرسکی، و.پاریژر و بسیاری دیگر آوازه خوبی کسب کرده بودند.
هنرمندان یهودی نیز در این دوره به دکوراسیون داخلی بناها و عمارات عمومی مشغول بودند که از میان آنها میتوان و.ل.بکّر، م.ل.الیزاوتسکی، پ.م.روزنفلد، ای.س.اسپریکوت و م.میلّر را نام برد.
هیچ محدودیتی در آذربایجان برای ورود یهودیان به مؤسسات آموزش عالی وجود نداشت.
بنابراین یهودیان شروع به شکل دادن قشر قابل توجهی از انتلکتوئلهایی را کردند که در تمام بخش های صنعت، علوم، بهداشت و درمان و آموزش و پرورش کار میکردند.بسیاری از فعالان کومسمول [سازمان جوانان حزب کمونیست] رهبران حزب نیز در بین این قشر بودند.ی
یهودیان در روزنامه نگاری و در مطبوعات به ویژه موقعیت محکمی داشتند.کافی است بگوییم ای.گورویچ به مدت طولانت مدیر آژانس خبرگزاری آذربایجان (آزتاگ) بوده است.
از جمله شاعران و نویسندگان می توان اسامی زیر را برشمرد:
آ.پالاوینکا،
ای.اشتملر
ای.کامنکویچ
ز.آبرامووا
ل.بایسینبرگ
ل.پولونسکی،
ای.توپول،
ای.شاگال
پ.آمنوئل و دیگران.
هیکتراش مشروف پ.سابسای نیز در این سالها ساکن باکو بود.
در سالهای 1960 و 1970 مکتب شطرنج نسبتاً نیرومندی در آذربایجان شکل گرفت که در شکل گیری و توسعه آن جامعه کلیمی نقش قابل توجهی داشت.از جمله بنیانگذاران ترکیب شطرنج در این جمهوری می توان به ای.گورویچ اشاره کرد که سال ها رهبری بخش شطرنج روزنامه ”کارگر باکو” را بر عهده داشت.
ل.گولدین در سال 1956 قهرمان آذربایجان بود.
سالهای سال، ل.لیستنگارتن عضو تیم ملی آذربایجان بود.آ.مارگولف قهرمان آذربایجان در رقابتهای سراسری درون اتحاد شوروی با موفقیت به رقابت میپرداخت.
در میان مربیان شطرنج آن دوره او.پریواروتسکی جایگاه برجستهای دارد.او شطرنج بازان نامی چون گاری کاسپاروف (واینشتاین)، ای.گلاز، ر.کارسونسکی، م.شور، و.اسمولنسکایا، ای.سوتوفسکی را تربیت کرد.
لازم به ذکر است که رئیس جمهوری آذربایجان حیدر علیاف، نقش بسیار بزرگی در برکشیدن گاری کاسپاروف به عنوان شطرنج باز داشت.
از جمله زنان شطرنج بازی که با لیاقت جمهوری آذربایجان را نمایندگی میکردند، میتوان اسامی زیر را ذکر کرد:
ت.گوربولوا،
ت.زاتولوفسکایا،
ت.آلشوانگ،
و.اسمولنسکایا و بسیاری دیگر.
سالهای 1960 برای اکثریت جمعیت یهودی، دوران جدایی از سنت بود که، قطع پیوندهای خانوادگی و اجدادی آنها را در پی داشت.
در این سالها باکو توسعه مییافت و بسیاری [اهالی کلیمی این شهر] به مناطق دورافتاده باکو نقل مکان کردند.
در حالی که پیش از همه یهودیان در مرکز شهر و در محلههای اطراف کنیسهها زندگی می کردند، اکنون [بسیاری] در محلههای جدید پراکنده شده بودند.
بنابراین امر نیکی چون بهبود شرایط مسکن به کاهش معاشرت اجتماعی منجر شد. طبیعتاً این امر بر روند جذب [کلیمیان در جامعه] نیز تأثیر داشت. تعداد ازدواجهای مختلط افزایش یافت و بر اساس برخی داده ها به 10 تا 15 درصد رسید.اما همانطور که می دانید هر امر منفی نتایج مثبتی هم با خود دارد.
در اواسط دهه 1960 جوانان شروع به روی آوردن به ریشههای خود کردند.محافل غیرقانونی برای مطالعه تاریخ و سنن یهودیان بوجود آمدند.کلاسهای آموزشی مخفی زبان عبری بوجود آمدند. در سال 1967 رشد خودآگاهی ملی [کلیمی] مشاهده میشد.
در سال 1972 به دستور رهبری وقت جمهوری آذربایجان یعنی حیدر علی اف، یک نانوایی "مصا" [فطیر سنتی کلیمیان] در کنار کنیسه یهودیان اشکنازی احداث شد.
دو گرایش در جامعه یهودی سخت در کشاکش با یکدیگر بودند:
اول گرایش ادغام در جامعه اکثریت و دوم کشش بسوی احیای هویت ملی [خودی].
روند حوادث بر اساس موفقیت مختلط پیش رفت.براساس سرشماری سرتاسری شوروی در سال 1969 حدود 42 هزار یهودی اشکنازی در آذربایجان زندگی می کردند.
تکمله مترجم:
متن فوق از سوی خانم ایرادا مهدییئوا بر اساس محتوای کتاب موسی بکّر به نام "یهودیان آذربایجان: تاریخ و مدرنیته".بخشی از مجلدات "یهودیان و آذربایجان" است. با این وجود، برخی مطالب مهم در مورد نقش کلیمیان در ساختار فرهنگ، علوم و صنایع آذربایجان در این مطلب نیامده است که در زیر به یکی دو موار مهم اشاره میکنم.از جمله نام افراد نامی زیر، در متن فوق ذکر نشده است:
لئوپولد ویتولدوویچ روستروپوویچ (1892-1942)، رینهولد گلیر (1875-1956)، مستیسلاف روستروپوویچ(1927-2007) (رهبر اركستر و بهترين نوازنده ويل سل در تمام دوران)، لو لاندآئو (1908-1968) (تئوري پرداز نامي فيزيكدان برجسته و برنده جايزه نوبل در فيزيك سال 1962)، زخريا ستيخين (1920-2010) (سومرشناس و نويسنده بزرگ آمريكايي).
از میان این شخصیتهای برجسته، لئوپولد روستروپوویچ و رینهولد گلیر که خوددشان از کلیمیان آذربایجان نبودند، بنا به دعوت ارگانهای فرهنگی آذربایجان به باکو آمدند و در پایهگذاری "کنسرواتوآر باکو" شرکتی مؤثر داشتند.نقش این شخصیت برجسته، از جمله عواملی بودند که کنسرواتوآر باکو به مثابه قلب و مغز هنر موسیقی و کراوگرافی آذربایجان به اعتباری والا رسانید که تنها با کنسرواتوآر مسکو مقایسه میشد.
رینهولد گلیر از سال 1923 و لئوپولد روستروپوویچ از سال 1927 به دعوت وزارت فرهنگ آذربایجان لبیک گفته و به این کشور مهاجرت کردند.رینهولد گلیر علاوه بر یادگیری زبان ترکی و موسیقی فولکلوریک و سنتی آذربایجان کارهای بسیاری در بوجود آوردن سنتز موسیقی و هنر شرق و غرب پرداخت.رینهولد گلیر در همکاری نزدیک با تارزن افسانهای "قربان پریماوف" و خواننده بزرگ "جبار قاریاغدیاوغلو" اوپرای "شاه صنم" را ساخت و در سال 1927 پریمیر آن را اجرا کرد.
اوورتور اوپرای "شاه صنم" اثر رینهولد گلیر، آهنگساز یهودی متولد اوکرائین که در پایه گذاری "کنسرواتوآر موسیقی ملی آذربایجان" به همراه لئوپولد رستروپوویچ (موسیقی دان یهودی متولد روسیه و پدر ویلنسلیست نامی جهان، مسیسلاو رستروپوویچ) نقش بیمانندی داشتند.
لینک دو کلیب از بخشهایی از اوپرای شاه صنم اثر رینهولد گلیر از شبکه یوتیوب:
اثری از شیوا فرهمند راد در رابطه با این موضوع: نقش نفت باکو در شکل گیری سرمایه پشتوانه جایزه نوبل
به نقل از یک منبع سوئدی بنام Ny Teknik
https://drive.google.com/file/d/1IIHp44JKc_Rv2_6yCj2V8Rf36sC3w_Q1/view?fbclid=IwAR1OmtOaKo36t7h9V7CTnXOSeEGQg7HDy-cGGX-I4BFXt6F5ZBJiErQdj78