در مورد تأثیرات مثبت بیماری طاعون در اروپا و بقیه دنیا، بسیار نوشته شده است. این تأثیرات شامل بالا رفتن میزان رفاه و زمینهسازی خروج اروپا از دوران موسوم به "قرون وسطی" هم بود. جنگها و بلایای طبیعی نیز، مثل طاعون سیاه، تنها به معنی کشتار انسانها و ویرانی شهرها نیست. این فجایع به همراه خود، تأثیرات مثبت متعددی به همراه میآورند که برخی از آنها در جهت بهتر کردن زندگی انسانها و جوامع انسانی، تأثیرات مثبت انقلابی داشتهاند. فاجعه غیرطبیعی ظهور رژیم جمهوری فقاهتی اسلامی ایران بعنوان اولین رژیم فقاهتی تاریخ نیز، از این قاعده مستثنی نیست. این فاجعه غیرطبیعی، در رشد خودآگاهی زنانه در افکار عمومی زنان و حتی مردان ایران، انقلابی حسابی را موجب شده است. همین بلای طبیعی خاورمیانه را بسرعت به سراشیب سکولاریزاسیون هل داده است. شعار رژیم فقاهتی ایران در جهت دفاع از مسلمانان و اسلام و مقایسه این شعارها با عمل این رژیم، در نگاه مردمان خاورمیانه نسبت به اسلام سیاسی و جایگاه اسلام و دین در جامعه موجب یک هشیاری سریع شده است.
شعار دفاع از اعراب فلسطینی در مقابل اسرائیل و مقایسه رفتار همین رژیم با مردمان عرب ایران، با رفتاری که دولت اسرائیل با شهروندان عرب خود دارد، نمیتواند نتیجهای خوشایند رهبران رژیم اسلامی ایران به دست دهد. هر ناظر بیرونی میتواند ببیند که مردمان عرب ساکن در روی دریایی از نفت، گرسنه و تشنه در اعتراض به بیآبی، گلوله میخورند اما شهروندان عرب اسرائیل از همه حقوق انسانی و شهروندی از جمله حق تأسیس حزب عربی، ورود به پارلمان و مخالفت با دولت حاکم اسرائیل برخوردارند. کودکان عرب ایران در حالی از طبیعیترین حق انسانی چون تحصیل به زبان مادری محرومند که، این زبان مادری همان زبانی است که از نظر رهبران فاجعه غیرطبیعی جمهوری اسلامی، "زبان قرآن" نامیده میشود. چگونه میشود این تناقض میان حرف و عمل را دید و هشیار نشد؟ امروز هرگونه ورود سیاسیون مسلمان منطقه، به بحث عمومی در جامعه با این جمله شروع میشود: "من طرفدار رژیمی از نوع رژیم اسلامی نیستم" آیت الله سیستانی در همسایگی بلافصل ایران، در هر موضعگیری سیاسی، حداکثر فاصله ممکن با رژیم ایران را رعایت نموده است. مسلمانان مؤمن جمهوری آذربایجان، در اولین مواجهه با واقعیت زمینی رژیم اسلامی در ایران، آنرا نسخه المثنای رژیم استالینی در "سالهای 1937ـ1928" ارزیابی میکنند.
مردمان خاورمیانه نقش رژیم امالقرای اسلامی در نابودی سوریه و یمن و عراق و مناسبات آن با طالبان را میبینند و دولتهای خاورمیانه از ترس اسلام صادراتی این رژیم به اسرائیل پناه میبرند. مسلمانان دنیا سیاست این رژیم در همکاری با ارمنستان (قاتل شیعیان آذربایجان)، روسیه (قاتل چچنهای مسلمان) و چین (قاتل مسلمانهای اویغور) میبینند و از این همه رأفت و عطوفت و مهرورزی اسلامی این کشور اسلامی، دچار وحشت میشوند.
مؤمنترین شیعیان جمهوری آذربایجان و آذربایجانیهای ایران هم از دیدن اینهمه کینه ضدآذربایجانی رهبران ایران و مقایسه این نوع از مهرورزی شیعی با سیاست گرجستان، اوکرائین، اسرائیل و حتی بخش مهمی از افکار عمومی جامعه روسیه، چارهای جز خارج کردن فاکتور دین و اسلام از امور دنیوی در برابر خود نمییابند.
وقتی هم که عقب ماندهترین انواع ناسیونالیستهای ایرانشهری در پشت سر رژیم اسلامی به فتوای جهاد رهبران این رژیم لبیک میگویند، نقاب ایراندوستی آنان افتاده و ادعاهای دوستیشان با مردم آذربایجان رنگ میبازد. امکان همجوشی این پان ایرانیستها با رژیم ولایتمدار اسلامی ایران، وسیعترین لایههای اجتماعی را در مورد ماهیت این نیروها، آگاه میکند.
سه دهه است که پرچم ترکیه در همه جمهوریهای ترکی سابق شوروی و خاورمیانه، به همراه پرچم ملی در همه فضای عمومی، یک منظره عادی است و همدلی با ترکیه نیز یک رفتار نورمال به حساب میآید. حتی در ایران، استفاده از محصولات فرهنگی (نثر، شعر، فیلم، موسیقی و سریال تلویزیونی) یا مُد لباس ترکی و طرز دکوراسیون خانه به شیوه ترکیه یا آموزش زبان ترکی و مهاجرت برای زندگی در ترکیه، امری عادی و نامربوط به موضعگیری ایدئولوژیک یا سیاسی نسبت به ترکیه است. در همه سه دهه، دفاع از ارزشهای رسمی ایران در همه این پنج جمهوری ترکی سابق شوروی و بقیه خاورمیانه، معادل وابستگی ایدئولوژیک به روایت فاناتیستی رژیم ایران از اسلام و حتی وجود پیوند با ارگانهای امنیتی رژیم ایران است. در همین دوران چند هفتهای گرد و خاک نفرت پراکنی رهبران رژیم فقاهتی بر علیه جمهوری آذربایجان، هم در میان تُرکهای ایران و هم در بین شهروندان مؤمن جمهوری آذربایجان، همدلی با ترکیه و جمهوری آذربایجان امری "عادی" و همدلی با رهبران ایران، انحصارا از سوی افراد و محافل بشدت آلوده به فاناتیسم اسلامی و محافل امنیتی از نوع "آدریها" و "هور" انجام میشود. در این روزها، افتخار دفاع از مواضع رژیم ایران، انحصارا نصیب زنان شهروندان بشدت پیچیده در حجاب (خواهران زینب) جمهوری آذربایجان شده است که بسیاری بخاطر همکاری امنیتی با رژیم ایران سالهاست که ساکن ایران هستند. در طرف ایران هم، در حالی که سانسور و موانع امنیتی، هزینه زیادی برای بیان آزاد نظر مردمان ترک آذربایجان و غیرآذربایجان تحمیل میکند، عناصر امنیتی و امام زمانی، به تکرار شعارهای رسمی و مبانی ایدئولوژیکی اسلام ایرانی پرداختهاند.
کل این منظره برای مردم آذربایجان در هر دو سوی آراز، هشیاری آور و عامل رسیدن به سکولاریسم در تجربه سیاسی بلافاصله و روزمره است. مردمانی که "همبستگی اسلامی و شیعی" را دروغی بزرگ و همکاری جانانه رژیم اسلام پناه با جانیان ارمنستان را واقعیتی عینی و ذهنی و غیرقابل انکار میبینند، نمیتوانند به نتیجه دیگری از این درس برزگ بگیرند. احتمال سازش با ارمنستان، این کشور سابقا متخاصم را از وابستگی به جمهوری اسلامی و روسیه آزاد کرده و ارمنستان را به سود بردن از مزایای غیرقابل انکار شرکت در انتگراسیون با ترکیه، گرجستان و آذربایجان جلب مجبور خواهد کرد. در چین شرایطی، تصویر تانکها و تکنولوژی نظامی تهدید کننده رژیم شیعی ایران، هرگز از خاطر نسل امرزی و نسلهای آتی آذربایجان (هردو سوی آراز) و ترکیه محو نخواهد شد.
معرفت بر امور سیاسی در سه درجه متفاوت انجام میشود:
1. اشراف بر یک امر از سوی متخصصین دولتی و محافل آکادمیک.
2. اعتراف طرفهای خاطی به اعمال بد خود.
3. خبرگیری توده وسیع جامعه از همان و تبدیل موضوع به یک "تجربه مشترک" ماندگار برای زمان طولانی.
همکاری رژیم جمهوری اسلامی با ارمنستان و دروغین و دستوری بودن خطبههای امام جمعه اردبیل، برای یک آن هم، بر اهل خبره پوشیده و یا مبهم نبود. (نوع اول از دستهبندی فوق)
از نظر نوع دوم از دستهبندی فوق یعنی اعتراف مقامات رسمی جمهوری اسلامی به سیاست بشدت مغایر با قانون اساسی و شعارهای ایدئولوژیک خودش، تاکنون هرگز به این صورت و مقیاس علنی نشده بود و ما برای اثبات این رفتارها، نیازمند اسناد ویکیلیکس و برخی اعترافات رهبران درجه دو رژیم ایران بودیم.
آنچه در طی چند هفته در مقابل دیدگان میلیونها ترک آذربایجان و ترکیه و بسیاری دیگر اتفاق افتاد، ارتقای این معرفت به سطح سوم از درجهبندی فوق بود. آن میلیونها انسان به نحوی غیرقابل انکار و غیرقابل فراموشی دیدند و شنیدند که رهبران جمهوری اسلامی، قید همه دو دوزه بازیها و ابهامات عمدی در موضعگیریهای رسمی را زدند و تا حد نمایش احمقانه ادوات جنگی قراضه قرن بیستمی خود در مرزهای آذربایجان ـ آذربایجان، پیش رفتند. بعداز این، هرگونه اعتماد به شعارهای برادری اسلامی و شیعی رژیم ایران، یا نشانه بلاهت خواهد بود یا ثبوتی بر رابطه با ارگانهای امنیتی رژیم ایران.
اگر خارج کردن فاکتور دین و احکام خدا از سیاست و زندگی اینجهانی دارای اتیکتی بنام "سکولاریسم" است، خارج کردن مقدسات "ملی میهنی آریایی ایرانی" از جعبه ابزار سیاسی برای سنجش شعارها و داعیههای سیاسی، فاقد اتیکتی خاص خود است.
آیا همکشوری از همزبانی برتر است؟
شعار پان ایرانیسم و پان آریانیسم در صد سال اخیر این بود: "همکشوری از همزبانی برتر است". یعنی، طی صد سال به ملل غیرفارس ایران پند و اندرز داده میشد که همزبان بودن شما اقلیتهای زبانی با همزبانان آنسوی مرزهای ایران، مهم نیست و اصل کار، "همکشور" بودن شما با ناهمزبانان در داخل کشور ایران است. ناسیونالیسم حاکم در ایران، علاقه داشته است تا مثلا به ترکان یادآوری کند که طی تاریخ هزاران ساله گذشته، موارد جنگ بین ترکان ایران و ترکان خارج از ایران هم وجود داشته است و از جنگ چالداران بیر ترکان صفوی و ترکان عثمانی، بعنوان نمونه طلایی و پنج ستاره این موارد، مکرر در مکرر نام برده میشد و میشود. انترناسیونالیستهای شیعی هم از این جنگ، بنام "جنگ شیعه و سنی" برای تقویت تعصب سنتیستیزی و ترکیهستیزی استفاده میکردند.
این بساط تردستی با مفاهیم "همزبانی" و "همکشوری" ادامه داشت تا زمان تکنولوژی دیجیتال فرارسید و با ظهور شبکههای اجتماعی و بخصوص سرویس فارسی تلویزیون بی بی سی، معلوم شده که ناسیونالیسم حاکم فارسی، این قصه را تنها برای خواب کردن اقلیتها سرهم کرده است. یعنی تنها از تُرکها (و کُردها، بلوچها، عربها، ترکمنها و لُرها) میخواهد که بیخیال پیوندهای زبانی خود با همزبانان خارج از مرزهای ایران باشند. اما خود همین ناسیونالیسم فارسی به شهادت محتوایی که از تلویزیون فارسی و انواع شبکههای اجتماعی تولید و ارائه میشود، به سرنوشت همزبانان خارج ایران خود (در افغانستان و تاجیکستان) حساسیتی فوق العاده دارد و تنها از تُرکها (و بقیه اقلیتها) میخواهد به نسبت به همزبانان خود در خارج از ایران نه تنها بیخیال، بلکه بیگانه و حتی دشمن باشند!
یعنی، دفاع فارسها از شاه مسعود تاجیک در افغانستان بلی اما دفاع تُرکها از جمهوری آذربایجان و ترکیه و بقیه جهان ترک، ممنوع! پررویی ناسیونالیسم فارسی و بلاهت متولیان این دکان تا درجهای است که از ترکان ایران، خواهان شرکت در جهاد فارسمدارانه مثلا در تقابل تاجیکها و پشتونها در افغانستان بشوند و حتی از آنان بخواهند تا در جهاد آریانیستی شیعی رژیم ایران بر علیه جمهوری آذربایجان در کنار اتحادیه رژیم ایران با جانیان ناسیونالیست ارمنی جای بگیرند!
جریان این حوادث در دنیای دیجیتال، امکان مشارکت میلیونها انسان دور از سیاست و علائق سیاسی در این مکتب بزرگ را فراهم میکند. ترکان ایران در این مکتب بزرگ، درس خود را نه بر اساس امر و نهی رهبران رژیم و اوپوزیسیون ایرانشهری آن بلکه بر اساس مشاهدات دست اول خود در میدان عمل استخراج میکنند. هیچ دانشگاهی در دنیا قادر نبود تا چنین در زمان کوتاهی و بطرز مؤثری، ذهن میلیونها انسان را از خرافات انترناسیونالیستی شیعی و ناسیونالیسم آریایی برهاند. اگر ماندن در کنار جانیان ناسیونالیست ارمنی تا دیروز بصورت سیاست عملی رژیم در پس پرده جریان داشت، امروز با اعتراف رهبران رژیم و نمایش حضور تسلیحات نظامی در مرز آذربایجان ـ آذربایجان در حمایت از ارمنستان، پیامی است که برای هشیاری نسل امروز و نسلهای آتی از رسوبات خرافات دینی و آریایی کافی است.