تلخیص با اندکی تغییر: ابراهیم ساوالان
درباره متن:
حدود سی صفحه از کتاب جمهوری؛ دوره کامل آثار افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفی تبریزی ( از ص 1186 تا ص 1215) را بسختی در سه صفحه خلاصه کردم و دیگر امکان خلاصه کردن بیشتر متن نبود ولی باز بخاطر طولانی بودن متن عذر میخواهم و قول میدهم که ارزش خواندنش دارد. جملاتی که با هم میخوانیم نوشته افلاطون (در 2400 سال پیش) است با تلخیص و کمی تغییر جهت راحتی و روانی متن:
مدینه فاضله مدینهای است که عقل بر دولت آن حاکم است و دولت از راه عقلائی میکوشد تا نیکی را در همه زمینهها تحقق بخشد. در برابر مدینه فاضله، مدینه استبدادی قرار دارد که مدینه خودکامگی و مدینه ترس و جنایت است و در آن حیوان انساننما حاکم است.
مدینه استبدادی
وقتی در مدینهای حکومت تغییر کند و ترکیب اجتماعی مدینه همان ثروتمندان، توده مردم و فقیران بماند، انقلابیون دارایی ثروتمندان را چاپیده، مقداری از آن را میان فقیران تقسیم کرده و بزرگترین سهم را برای خود برمیدارند. ثروتمندانی که تغییر حکومت باعث غارت اموالشان شده، درصدد دفاع از خود برآمده و وقتی میبینند از راههای قانونی توفیقی بدست نمیآوردند، دست به کارهای غیرقانونی میزنند. برای همین به توطئهگری علیه ملت و تلاش برای استقرار مجدد حکومت پیشین متهم میشوند و توطئه تصوری جنبه واقعی مییابد و توده ملت دچار بیم و هراس میشود و از این به بعد، ترس است که به تحولات بعدی شکل میدهد و بر سراسر زندگی دولتی حکم میراند.
آنگاه که ترس بر ملت چیره شد، فرماندهی برای خود میجویند تا از آنها در برابر پیروان و طرفداران الیگارشی دفاع کند و وقتی که ملت مدیون آن فرمانده شد، مدینه پای به عرصه هلاکت میگذارد. پشتیبان ملت یا همان مستبد بالقوه، در نخستین روزهای فرمانروایی به همه لبخند میزند، با همه مهربانی کرده و اطمینان میدهد که استبداد پیشه نخواهد کرد. در گفتگوهای خصوصی و انجمنهای سیاسی به همه وعده میدهد که امور کشور را اصلاح کند و به سامان رساند. وامها را میبخشد، زمینها را میان مردم، مخصوصا میان طرفدارن خود ، تقسیم میکند و با همه مردم خندهرو، ملایم و خوشرفتاری میکند.
او گامهای بعدی را چنین برمیدارد که پس از آشتی با گروهی از دشمنان داخلی، گروه دیگر را از میان برمیدارد و از خطر آنها آسوده میشود. نخستین کارش این است که سبب شود میان کشور او و کشورهای همسایه دشمنی پیدا شود و جنگ درگیرد تا ملت، هم احساس کند که به پیشوایی نیازمند است و هم به علت تحمل هزینه جنگ فقیر شود و فکری جز تامین معاش روزانه در سر نپروراند و از جانب آنان خطری متوجه مستبد نشود. با این همه، نارضایتی به تدریج دیده میشود و او به نابود کردن همه کسان، حتی یاران پیشین خود، که ممکن است برای قدرت وی خطری بشمار آیند میپردازد و بعد از افزودن به شمار مزدورانش، ماسک از چهره برداشته و لبخند و خوشرفتاری را کنار گذاشته و چهره مستبد و نفرتانگیز خود را تمام و کمال نشان میدهد.
استبداد رژیم ترس و جنایت است: فرمانروای مستبد با افکندند بیم در دل مردمان حکومت میکند ولی خود نیز همواره از همه چیز بیمناک است. او از مردم که نسبت به وی کینه دارند، هراس دارد و برآنان ستم میکند. او حتی از نگهبانان و محافظان خویش نیز که فقط به خاطر کسب درآمد از وی محافظت میکنند، میهراسد و ناچار است تا دائما به آنان پول و مزایای بیشتری بدهد تا وفاداری مشکوک و غیرمطمئن آنها را بری خود نگهدارد و هنگامی که ذخایر عمومی به پایان رسد، به مال مردم دستاندازی میکند و کمر آنان را زیر بار مالیاتها میشکند و بدین ترتیب ملت زیر یوغ شدیدترین بردگی قرار گرفته و به بردگی بردگان مجبور میشود.
شاعران، نویسندگان و آنهایی که هنوز درصدد جلب خوشرفتاری مستبد هستند، به مدح مستبد پرداخته او را شبیه خدایان میدانند در حالیکه او برتر از مردمان دیگر نیست. نه ابرمرد است و نه از سعادت مافوق بشری برخوردار است. مدینهی استبدادی مدینهای فقیر، زیر زنجیر بردگی و دستخوش بیم و هراس است. روح فرد مستبد نیز روحی فقیر، گرسنه، گرفتار بیم و آکنده از پستی و نوکرمآبی است. برعکس آنچه افراد عادی میاندیشند، فرمانروای مستبد، آزاد نیست بلکه از حکومت به خود نیز ناتوان است. فرمانروای مستبد آدمی بدبختتر از آریستوکرات و یا فیلسوف است و مدینه استبدادی نیز در مقایسه با مدینه فاضله مدینهای بدبخت است. در کل تفاوت میان این دو مدینه به ما روشن میکند که انسان عادل، 729 بار خوشبختتر از انسان مستبد است.
مدینه تیموکراسی
در میان دو مدینه فاضله و مدینه استبدادی که منتهای خوبی و بدی هستند، سه نوع مدینه دیگر وجود دارد که در نتیجه از بین رفتن تدریجی مراتب اجتماعی و سست شدن روزافزون نظم و انضباط درونی جامعه پدید میآیند. بالاخره روزی فرامیرسد که حاکمان مدینه، هنگام تعیین دستیاران و جانشینان خویش، عوض اینکه در اندیشه خوشبختی مدینه و مردمان باشند، تنها به منافع خود اندیشیده و به فکر انجام وظایف خود نبوده، در پی کسب نام و مال و لذایذ دنیا خواهند بود. آنان بجای خدمتگزاری به مدینه خواهند کوشید تا بر آن تسلط یابند و برای همین طبقه سپاهیان جنگجو را بوجود آورده و ارث را بنیان خواهند گذاشت تا فرزندانشان نیز بتوانند از امتیازات بدست آمده برخوردار شوند و ما عوض مدینه فاضله، مدینهای از نوع اسپارت یا دولتی مانند دولت کرت خواهیم دید که در آن سپاهیان فرمانروایی میکنند.
در چنین مدینهای، فلسفه، علم و فرهنگ، ارزشی نداشته و کسی به آنها نخواهد پرداخت و تنها چیزی که مورد توجه اربابان خشن و بیفرهنگ دولت جنگاوران قرار خواهد گرفت، پرورش جسم و استقرار انضباط خواهد بود. در تعلیم و تربیت کودکان، آموزش جنگاوری جای همه چیز را گرفته، ورزشهای رزمی جایگزین موسیقی شده، بیباکی و افتخارات جنگی برترین ارزش خواهد شد و حکومتی تیموکراسی یا تیمارشی یا همان حکومت نامجویان و جاه طلبان ساخته خواهد شد. تیموکرات یا همان کسی که با تیموکراسی سازگار است، انسانی است سازگار با مدینه که تحت تاثیر آن، غضب و شهوت را بر عقل سلطه داده است. او آدمی سخت و خشن است و قادر به درک انسانهای دیگر نیست و از علم و فرهنگ بیزار است. او شوق و ذوقی به کسب دانش ندارد و فقط به دنبال کسب مقام، نام و افتخار است.
مدینه الیگارشی
خواهم دید که غضب به تنهایی نمیتواند بر عقل سیطره یابد و شهوت یا هوس در این مسیر یاریگر اوست. ولی وقتی اراده از عقل محروم باشد نمیتواند در برابر هوس مقاومت کند. فرد تیموکرات عقل و اراده را مانند دو برده، به پای حرصِ مال نشانده و به خدمت آن میگمارد. عقل را مامور میکند که جز در اندیشه افزودن مال نباشد و به اراده فرمان میدهد که جز در برابر ثروت و ثروتمندان سر فرود نیاورد و جز پول و وسیله تحصیل پول، هیچ چیز را گرامی نشمارد.
اعضا و حاکمان مدینه تیموکرات ریاکار و دروغگو هستند. ادعا میکنند در پی کسب افتخارند ولی عاشق چیزی جز پول نیستند و فقط بدنبال کسب ثروتند. وانمود میکنند که به زندگی ساده اسپارتی علاقه دارند ولی اگر به خانههاشان برویم، خواهیم دید که نقره و طلای بسیاری اندوختهاند. در واقع تیموکرات جنگاور، آدمی خسیس است و خست و آزمندی اسپارتی در یونان ضربالمثل است. اندک اندک مدینه و انسان شجاعی که حاضر بود در جبههها بجنگد و طالب شرف و افتخار بود، به انسان و مدینهای پول پرست تبدیل میشود که ما به آن الیگارشی میگوییم. کار که به اینجا رسید؛ دولت الیگارشی، که در آن ثروت بلندترین مقام و بالاترین ارزش را دارد، به مدینهای فاسد تبدیل میشود.
مدینه الیگارشی مدینه یکپارچهای نخواهد بود و در حقیقت دو مدینه فقیران و ثروتمندان خواهد بود. این دو یکدیگر را به دیده دشمنی نگریسته، در کمین یکدیگر نشستهاند. مدینه پول به سبب همین دشمنی، مدینهای از هم گسسته و میدان مبارزات طبقات تشکیل دهنده آن خواهد بود. چون دولت چنین مدینهای ضعیف خواهد بود، همواره به صلح گرایش خواهد داشت. صلح طلبی این دولت به علت علاقه واقعی آن به صلح نیست، بلکه از ترس، از ترس دشمن داخلی که میتواند حکومت الیگارشی را فلج کند، طالب صلح است. زمامداران این جامعه هرگز نمیتوانند با دشمن بجنگند؛ زیرا اگر تودههای مردم فقیر را مسلح کرده و به میدان جنگ ببرند، از اینان بیش از دشمنان خواهند ترسید و چون پول را برتر از هر چیز میشمارند، رغبتی به پرداخت هزینه جنگ نخواهند داشت.
یک الیگارک (فرد سازگار با الیگارشی) هرچند فرومایه، سودجو و پول پرست است. اما آدمی منظم و دقیق است و زندگی مرتبی داشته، از رذایل مبراست و به هوس، عیش و عشرت گردن نمینهد. او از سر صدق و صفای باطن از بدی گریزان و به نیکی دلبسته نیست، بلکه برای این است که به پول عشق میورزد و از خرج کردن بیم دارد. او فقط به داشتن میاندیشد و در پی بهره بردن از مال خویش نیست. خست مال اندوختن و هر روز سکهای به سکه افزودن و بیم از دست دادن ثروت اندوخته، خصیصه مدینه الیگارشی است. ولی حاکمان این جامعه هرگز با وضع قوانینی مانع از اسراف و ولخرجی اعضای مدینه نمیشوند؛ زیرا مرادشان این است که دیگران ولخرجی و اسراف کنند و اینها دارایی آنان را به چنگ آورند تا خود ثروتمندتر و نیرومندتر شوند. در نتیجه افراد بیشتری فقیرتر میشود.
مدینه دموکراسی
عشق به زندگی لوکس و زندگی مرفه همچون ناقوس عزای الیگارشی است و برعکس مدینه الیگارشی، جوامع دموکرات یا همان مدینههای مطلقالعنانی به اندوختن عشق ندارند، بلکه دنبال آنند تا از آنچه دارند بهره ببرند. اینجاست که نسل بعدی مدینه و فرزندان پدرانی که یک عمر ثروت اندوختهاند از راه میرسند و میخواهند ولخرجی کنند و مدینه الیگارشی نمیتواند با وضع قوانینی مانع از ولخرجی آنها شود. از طرف دیگر افراد فقیر شده بوسیله مدینه الیگارشی نیز به مدیران آن جامعه به دیده نفرت نگریسته، چشم به راه انقلاب نشستهاند. اینها با فرزندان فرد الیگارک که میخواهند از سختگیریهای پدر رها شده و خواهشهای نفس خود را برآورند، متحد میشوند و رهبران شورش مردم از میان طبقهی فقیر شده و همه چیز باخته در دوران الیگارشی بیرون خواهد آمد و حکومت الیگارشی را واژگون خواهد کرد.
در این مرحله، دولتهای الیگارشی خارجی به پشتیبانی زمامداران مدینه الیگارشی برخواسته و دولتهای دموکرات به یاری فقیران شتافته، آشوب و بینظمی پدید میآورند. حتی اگرعلتی خارجی در میان نباشد، باز آتش جنگ داخلی در آن شعلهور میشود و بامداخله یا بیمداخله خارجی آتش انقلاب روشن خواهد شد و فقیران پیروز شده، گروهی از ثروتمندان را کشته و گروه دیگری را از کشور میرانند. آنگاه میان خود از حیث حق شرکت در حکومت و رسیدن به مقامهای دولتی مساوات برقرار میسازند و حکومت دموکراسی پدید میآید. آزادی عالیترین ارمغان مدینه دموکراتیک است، اما عشق بیپایان به آزادی و بیاعتنایی به سایر امور باعث میشود که این حکومت پایدار نمانده و به استبداد دوباره برگردد و همه اینها در نبود مدینه فاضلهای که براساس عقل حکومت کند، رخ خواهد داد.