مستقل از درک ساختار قدرت در چینش کابینه و اهمیت یا بیاهمیتی شورای راهبری در نتیجه نهائی، تحلیل افکار جواد ظریف و اطرافیان او میتواند جالب باشد.
معتقدین به قومگرائی پارسی در اپوزوسیون عملا در هر دو سمت سلطنتطلب و جمهوریخواه وجود دارند که در سمت سلطنتطلبان تقریبا تمام آنها را از صدر تا ذیل شامل میشود و در سمت جمهوریخواهان اکثریت مطلق آنها را.
مواضع معتقدین به قومگرائی پارسی اپوزوسیون در خصوص تشیع به عنوان مذهب رسمی، تخاصمی و در مساله تبعیض علیه زنان در جمهوری اسلامی انتقادیست و همواره از حقوق اقلیتهای اعتقادی و رهائی زنان از سیطره نگاه اسلامگرایانه مینویسند و میگویند. راهحل آنان برای مواجهه با این دو مساله اساسا براندازی نظام جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با مدل ایدهآل مدنظر خود و حداقل در کلام اعمال سیاستها و قوانینیست که منجر به حذف موضع برتر "مردِ شیعه" شود که بخش "مرد" آن ضامن حقوق زنان باشد و بخش "شیعه" ضامن رواداری اعتقادی.
اما یک خط قرمز دارند که از آن در هیچ شرایطی کوتاه نمیآیند و آن موضع زبان فارسی به عنوان به اصطلاح زبان ملی و مهمتر روایت "ایران برابر با سرزمین پارسیان است" که زبان فارسی و متعلقات به آنرا تنها ستون ایرانیت میداند و لاغیر.
در خصوص موضع زبان فارسی، قومگرائی پارسی مستقر در اپوزوسیون نه تنها هیچ فرمول روادارانهای را ارائه نمیکند بلکه جمهوری اسلامی را به علت عدم اعمال سیاستهای حذف، نقد میکند و معتقد است که در صورت شکلگیری حاکمیت ایدهآلشان، بساط این "تجزیهطلبان و قومگرایان" را با سرب داغ و نسلکشی جمع خواهد کرد.
در واقع آنان واژه "فارس" را از هژمون "مرد شیعه فارس" نه تنها حذف نمیکنند بلکه کاملا طبیعی و برحق میدانند و معتقدند جمهوری اسلامی در این خصوص ظلم به "فارس" کرده است که باید تصحیح شود و اساسا جمهوری اسلامی را یک حکومت "غیرایرانی" میخوانند.
از منظر آنها قومگرائی پارسی نه تنها قومگرائی نیست بلکه تمثال ایدهآل ملیگرائیست. در واقع این افراد ترک، کرد، عرب و بلوچ را در موقعیت قوم و قبیله میدانند، اما فارس را در موقعیت ملت. از منظرشان علاقه به ادبیات فارسی ملیگرائیست و دوست داشتن ادبیات ترکی، عربی، بلوچی و کردی قومگرائی. آموزش و تبلیغ تاریخ موهوم حکومت پارسیان ملیگرائیست و حتی تحقیق در خصوص یک هزاره حکومت ترکان قومگرائی. صحبت بر اساس زبان معیار فارسی سره ملیگرائیست و سخن گفتن بر اساس زبان فاخر و معیار ترکی قومگرائی.
جواد ظریف دقیقا ذهنیت و خط فکری قومگرائی پارسی اپوزوسیون را پیش میبرد. به همین علت است که شیعه بودن و مرد بودن را با جریمه تنبیه میکند اما به مساله فارس که میرسد با نگاهی ایدولوژیک به مساله یعنی "ملیگرائی برابر با قومگرائی پارسیست"، حق وتویی از خود خارج میکند که موجودیت ترک، عرب، کرد و بلوچ را کلا و بالذات انکار کند و دقیقا معلوم نیست جواد ظریف با چنین مختصات ذهنیتی چگونه میخواهد "باور به حقوق اقوام" را از "قومگرائی" تفکیک کند. در واقع جواد ظریف تلاش دارد که "حقوق اقوام" را کما فی السابق با انگ "قومگرائی" سرکوب کند. چیزیکه نه جدید است و نه تعجبآور.
این رفتار خلاف چیزیست که از کلیت جمهوری اسلامی مورد انتظار است. امتگرائی را اگر عصاره جمهوری اسلامی بدانیم چهارچوبهای نظری امتگرائی که یک مورد میتواند کتاب نهج البلاغه باشد در خصوص ملتها و زبانها مواضع برابر و بسیار روادارانهای دارد و معیار مثبت در این نگاه، تنها حول تقوا تعریف میگردد و نه علاقه به فارس و زبان فارسی. از این جهت منطقا خط قرمز کلیت جمهوری اسلامی باید حول مساله امت شیعی باشد اما رفتار جواد ظریف کاملا خلاف آن مسیر است.
طُرفه آنکه جواد ظریف امروز خود را در موقعیت پل بین اپوزوسیون برانداز معتقد به قومگرائی پارسی و جمع امنیتی اصلاحطلبان-اعتدالیون معتقد به قومگرائی پارسی قرار دادهاست. او حاضر است تشیع را به عنوان ستون ایدولوژیک جمهوری اسلامی در زیر پای قومگرائی پارسی سر بِبُرد اما حقوق اتنیکهای ایران را با هر هزینهای سرکوب کند.