Tribun Logo

 

منبع:‌رادیو فردا

سقوط بالگرد ابراهیم رئیسی، معادلات عرصه سیاسی ایران را به طور گسترده‌ای به هم زد. مرگ او و همراهانش در اواخر اردیبهشت ۱۴۰۳ امیدهای برخی از ذی‌نفعان در قدرت را بر باد داد و به گروه‌‌های منتقد و مخالف خارج از قدرت، امید و جان تازه داد.

مسعود پزشکیان برخلاف نامزدهای دیگر، چهره کمتر شناخته‌شده‌ای بود. اما کمپین او نمادها و چهره‌های بیشتری داشت. این ویژگی‌ها بخشی از ضعف‌های او همانند ناآمادگی کلامی و تخصصیش را می‌پوشاندند. برخی از اساتید دانشگاه، روزنامه‌نگاران، تحلیل‌گران و فعالان سیاسی و اقتصادی شناخته شده‌ای که در برنامه‌های مختلف به نفع او شرکت کردند. محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین، برجسته‌ترین این چهره‌ها بود. کت را از تنش درآورده بود و از شهری به شهر دیگر برای پزشکیان رأی جمع می‌کرد.

اگر چه رقیبان انتخاباتی، مسعود پزشکیان را «دولت سوم روحانی» خوانند، اما گویا این تبلیغات نتیجه‌ای نداشت. زیرا برخی از رأی‌دهندگان، نماد رفع تحریم‌ها در دولت گذشته را محمدجواد ظریف می‌دیدند که حالا برای ریاست‌جمهوری پزشکیان تلاش می‌کرد. در مقابل، چهره‌هایی که تحریم‌ها را نعمت می‌دانستند یا خودشان نامزد بودند و یا در ستادهای دیگر رقبای اصول‌گرا حضور داشتند.

در مقابل، محمدباقر قالیباف هر بار که در انتخابات شرکت کرده بود به رنگی درآمده بود، یک بار با لباس نظامی، یک بار با لباس خلبانی و ریش‌های تراشیده، یک بار با لباس حزب‌اللهی و ریش بلند. یک بار با کت وشلوار و ته‌ریش؛ کمپین او نماد جدیدی برای تغییر نداشت. حامیان سیاسی او هم همانند غلامعلی حدادعادل، پدر زن مجتبی خامنه‌ای، چهره‌ محبوبی نبودند.

برجسته کردن علاقه رهبر به قالیباف از سوی حامیان، حمایت مداحان حکومتی، برخی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، تنها برای طبقه حامی مؤثر بود، اما رأی بیشتری از مرددین و یا دیگر رقبا، به سبد آنها اضافه نمی‌کرد. بازداشت افشاگران فسادهای مالی خانواده‌اش، از جمله یاشار سلطانی و وحید اشتری، در دوران انتخابات و سکوت و حتی توجیه قالیباف ضربه کاری دیگری بر کمپینش بود؛ اما از همه کاری‌تر، ضربه‌ای بود که از شرکت دخترش در یک برنامه تلویزیونی خورد و بار دیگر ماجرای «سیسمونی گیت» یا سفر پرماجرای خانواده‌اش به ترکیه را زنده کرد. بعد از این برنامه تکه‌کلام‌های دختر قالیباف در آن برنامه تلویزیونی به طور گسترده، سوژه کاربران شبکه‌های اجتماعی شد.

نام سعید جلیلی با قطعنامه‌ها و تحریم‌های بین‌المللی ایران گره خورده است. کمپین جلیلی هم نماد مؤثر و جذابی در بین غیرحامیان نداشت. فعالیت اعضای تندرو جبهه پایداری و یا چهره‌های سیاسی همانند حمید رسایی، امیرحسین ثابتی، محمود نبویان و یا علی‌اکبر رائفی‌پور کافی بود که اگر دو قطبی در انتخابات شکل بگیرد به خاطر نگاه تند و افراطی آنها در مسائل مختلف کشور، از جلمه تحریم‌ها، گشت ارشاد، حجاب زنان و فیلترینگ، حتی برخی از اصول‌گرایان میانه‌رو، از آنها فاصله بگیرند.

جبهه انقلاب از رشد آرای پزشکیان در نظرسنجی‌ها نگران بود و کناره‌گیری سعید جلیلی یا محمدباقر قالیباف به نفع یکدیگر به در بسته خورده بود. فضای تنش در اردوگاه اصول‌گرایان که خود را «جبهه انقلاب» می‌خوانند، شدت گرفت. حتی گزارش‌های غیررسمی از میانجی‌گری بی‌حاصل اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه، خبر می‌داد.

پزشکیان با بیش از ۱۰ میلیون و جلیلی با بیش از ۹ میلیون رأی به مرحله دوم رفتند، و قالیباف با همه حمایت‌های چهره‌های اصلی جریان اصول‌گرا و لایه‌های پیدا و پنهان حکومت، کمی بیش از سه میلیون رأی به دست آورد.

از آن لحظه اختلاف اصول‌گرایان با یکدیگر جدی‌تر و روشن‌تر شد؛ اختلافی که به نظر نمی‌رسد تبعات آن تا سال‌ها برای اصولگرایان قابل ترمیم باشد.

دور اول انتخابات ریاست‌جمهوری بیش از ۶۰ درصد از واجدان شرایط رأی‌دهی به پای صندوق‌های رأی نرفتند، و حکومت شوکه شد. بخش زیادی از کسانی که رأی ندادند، یا انتخابات را تحریم کردند و یا خواهان سرنگونی حکومت هستند، بر این باورند که:

انتخابات در ایران عادلانه، منصفانه، شفاف و رقابتی نیست.

از شرکت در انتخابات گذشته هیچ نتیجه‌ای نگرفته‌اند، بلکه وضعیت زندگی و معیشت‌شان بسیار بدتر شده و کلاً امیدی به تغییر در کشور و عملکرد حاکمان جمهوری اسلامی ندارند.

حکومت با نظارت استصوابی به نمایندگان واقعی مردم از گرایش‌های مختلف اجازه نامزد شدن نمی‌دهد.

انتخابات در ایران، «انتصابات» است و با شرکت نکردن در انتخابات حکومت «مشروعیت» خود را از دست می‌دهد.

حکومت با دستکاری در نتایج انتخابات، انتخابات و نتایج آن را به نفع نامزد مورد نظر خود مهندسی می‌کند.

حکومت بعد از شرکت مردم در انتخابات از میزان مشارکت برای «مشروعیت» خود سوءاستفاده می‌کند.

مسیر تغییر از صندوق رأی نمی‌گذرد.

از اساس و ریشه با جمهوری اسلامی مخالفند و خواهان «سرنگونی» جمهوری اسلامی هستند.

این قبیل استدلال‌ها، از ابتدای انقلاب تا به امروز موجب می‌شد، تقریباً ۳۰ تا ۳۵ درصد مردم به طور معمول در انتخابات شرکت نکنند. اما این درصد در انتخابات چند دوره گذشته بسیار بیشتر شده و امروز به بیش از ۵۰ تا ۶۰ درصد رسیده است.

مسعود پزشکیان همانند دور اول، رقیب جدی اصلی خود را نامزدهای اصول‌گرا نمی‌دانست. رقیب اصلی او در دور دوم آن ۶۰ درصدی بودند که رأی نداده بودند.

تلاش برای راضی کردن «براندازان» غیرممکن بود، و تلاش برای تغییر نظر «تحریمی‌های غیربرانداز» سخت بود، اما کمپین او تلاش می‌کرد در دور دوم حداقل نظر «مرددین» را جلب کند و در کنار آن بخش بیشتری از حامیان محمدباقر قالیباف را به سمت خود بکشاند.

بخشی از افرادی که در دور اول رأی نداده بودند از ترس رویکردهای سعید جلیلی، پای صندوق‌ها رفتند. برخی خود او و برخی اطرافیانش از جمله محمدمهدی میرباقری را نماد تحجر و بنیادگرایی می‌دانستند. منتقدان، این روحانی تندرو را «مصباح دوم» می‌خواندند که حالا جای محمدتقی مصباح یزدی را به عنوان پدر معنوی «جبهه پایداری» گرفته است.

با برگزاری دور دوم، مسعود پزشکیان با بیش از ۱۶ میلیون و ۳۸۴ هزار رأی، برنده انتخابات شد، و سعید جلیلی با بیش از ۱۳ میلیون و پانصد هزار رأی برای چندمین بار در انتخابات ناکام ماند. اما اکثریت همچنان با افرادی بود که پای صندوق‌ها نرفتند؛ بیش از ۵۰ درصد.

برنده شدن مسعود پزشکیان مجموعه‌ای از عوامل زیر را شامل می‌شود:

تلاش برای ارائه چهره‌ای صادق و پاکدست و بدون فساد از خود و خانواده.

جهت‌گیری‌های روشن‌تر نسبت به دیگر نامزدها درباره گشت ارشاد، فیلترینگ، تحریم‌های اقتصادی و فساد؛ با این وجود او بر خلاف دیگر رقبای خود، عملاً وعده مشخصی به مردم نداد.

احترام و رجوع به نظر متخصصان و کارشناسان در دولت بعدی.

حضور چهره‌های سیاسی-اقتصادی در کمپین انتخاباتی که برای بخشی از جامعه، نمادهایی از رفع تحریم (محمدجواد ظریف)، تورم پایین (علی طیب‌نیا)، و وضعیت بهتر اینترنت (محمدجواد آذری‌جهرمی) بود.

تشدید اختلاف اصول‌گرایان و سرازیر شدن بخشی از رأی حامیان قالیباف به سبد رأی پزشکیان.

ستاد پزشکیان نشانه‌های واضحی از دخالت حکومت و نهادهای وابسته نظامی-امنیتی در حمایت علنی از جلیلی و یا دخالت غیرقانونی در شمارش آرا به نفع او نمی‌دید. هر چند که پزشکیان بعد از انتخابات گفت که اگر خامنه‌ای نبود اسمش به راحتی از صندوق در نمی‌آمد.

برتری نسبی پزشکیان در دو مناظره دور دوم بر جلیلی و ایجاد فضای دوقطبی: جلیلی نماد وضع موجود و پزشکیان نماد تغییر و منتقد وضع موجود شناخته شد.

تجمعات براندازان و مخالفان حکومت در مقابل شعب رأی‌گیری در خارج از کشور در دور اول، و گفتار و رفتارهای تند برخی از آنها با رأی‌دهندگان، تأثیری منفی در برخی از رأی‌دهندگان مردد گذاشت.

مهم‌ترین چالش پیش‌روی دولت پزشکیان، ناامیدی جامعه از آینده است. بحران بی‌اعتمادی، افول سرمایه اجتماعی و شکاف ملت-دولت در ایران از دیگر چالش‌های اوست. خون‌های ریخته شده، آسیب‌های جسمی و روحی معترضان، و بازداشت‌ها و تهدیدهای گسترده در اعتراض‌های سال‌های اخیر این شکاف‌ها را عمیق‌تر کرده و حتی برخی را تا مرز «بیزاری» از حکومت برده است.

ناترازی انرژی، ناترازی بانکی، ارزهای ترجیهی، و جهش ارز و تورم، برجام و تحریم‌های اقتصادی، خزانه خالی، بحران آب و خاک و محیط‌زیست و ده‌ها مشکل دیگر در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از دیگر مشکلات پیش روی دولت اوست با یک صف طولانی از موانع داخلی و خارجی. تحریم‌ها بخش بزرگی از گره‌‌های اقتصادی-سیاسی کشور است که به سادگی قابل باز شدن در داخل و خارج از کشور نیست.

دولت مسعود پزشکیان اگر بخواهد بجای تغییر به تداوم وضع موجود ادامه دهد، خیلی زود همان جمع اندک حامی را از دست می‌دهد. همچنان که وقتی مسعود پزشکیان از دولت آینده خود به عنوان دولت «وحدت ملی» یا «وفاق ملی» یاد می‌کند به این سؤال پاسخ نمی‌دهد که وحدت ملی بدون نمایندگان بخش بزرگی که رأی نداده‌اند، چگونه ممکن است؟