سطح توقعات ما ایرانیان برای آینده کشورمان بیش از آن که بر پایه واقعیات روی زمین باشد منعکسکننده خیالات و آرزوهایمان است که بخش بزرگی از آن متأثر از تبلیغاتی است که در یک قرن گذشته به خوردمان دادهاند.
این ناهمخوانی، بسیاری را دچار خطای فاحش در محاسبات کرده چون معتقدند ایران میتواند روزی در رده کشورهای پیشرفته غربی قرار بگیرد یا حداقل به شستهرفتهگی کره جنوبی و ژاپن شود.
اما، ویژگیهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، مذهبی، اخلاقی، جمعیتی و جغرافیایی ایران محقق شدن چنین رویاهایی را بسیار غیرمحتمل میکند.
به آنهایی هم که میگویند اگر انقلاب نشده بود، میشدیم باید گفت اتفاقاً تحریف تاریخ، تکبر و غرور بیجا و خودبزرگبینی ما همانجا اوج گرفت که اگر نگرفته بود شاید بخت بیشتری داشتیم. همان آتش را هم به دامان #زن_زندگی_آزادی انداختند.
تبلیغات عوامگرایانه ناسیونالیستی و شعارهای پوچی مثل ما کبیریم و ققنوس از خاکسترش برمیخیزد، یا فریبکاری است یا فریبخوردگی.
در بهترین حالت، آنهم در صورت رابطه مناسب با آمریکا، ایران ظرفیت تبدیل شدن به کشورهایی مثل مالزی یا اندونزی را دارد، اما نسخهای بهتر.
جامعهای قدری درهم برهم با آزادیهای فردی و احزاب سیاسی فعال در کنار تمایلات پررنگ مذهبی با یک دموکراسی بومی و حکومتی غیرمتمرکز و اقتصادی خوب.
همین هم پیشرفت بزرگی است.
تطبیق انتظارات با واقعیات یک شکست نیست بلکه به روز کردن باورها و صادقانه ارزیابی کردن موقعیتهاست تا هم به جامعه برای درک بهتر از تحولات محیط خود و تنظیم مطالباتاش کمک کند و هم باعث ایجاد آرامش بیشتر در افراد شود.